söndag 31 januari 2010

تظاهرات علیه جمهوری اسلامی در خارج کشور بمناسبت ٢٢ بهمن: آلمان٬ کانادا٬ انگلستان٬ سوئد٬ استرالیا٬ نروژ

به سالگرد انقلاب ۵۷ نزدیک میشویم. ۲۲ بهمن برابر با ١١فوریه سالگرد انقلاب ۵۷ ، در ایران و خارج کشور مردم خود را برای اعتراضات گسترده آماده میکنند. این فرصت دیگری است که متحد به میدان بیائیم و برای بزیر کشیدن جنایتکاران حاکم بر ایران، اعتراضات گسترده در سراسر جهان بر پا کنیم.

با تمام قوا در هر شهر و کشوری که هستید خود را برای تظاهرات های وسیع در مقابل سفارتخانه های جمهوری اسلامی و میادین شهرها آماده کنید. همه جا باید صحنه اعتراض گسترده مردم برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی باشد. هرچه اعتراضات ما در خارج کشورگسترده تر باشد هزینه مردم در ایران برای به زیر کشیدن این حکومت کمتر خواهد بود. لیست برنامه های اعتراضی که تا کنون اعلام شده است بدین قرار است:

آلمان- فرانکفورت :

مکان: مقابل کنسولگری جمهوری اسلامی

زمان : پنجشنبه ١١ فوریه ، از ساعت ١١ تا ١٧

تلفن تماس: +۴۹۱۵۷۸۱۶۸۸۷۳۲

کانادا- تورنتو :

زمان : ۵ شنبه ۱۱ فوریه ، ساعت ١٧ تا ۱٩

مکان : میدان مل لاستمن

کانادا- اتاوا :

زمان : ۵ شنبه ۱۱ فوریه ، ساعت ۱۲ تا ۱۴

مکان : مقابل سفارت جمهوری اسلامی

نروژ- اسلو:

زمان : پنجشنبه ١١فوریه از ساعت ١٤.٣٠ تا ١٥.٣٠

مکان : مقابل پارلمان نروژ

و همچنین در مقابل سفارت جمهوری اسلامی

تلفن تماس : ٠٠٤٧٩٨٦٩٤٠٠١

سوئد- استکهلم :

زمان : پنجشنبه ١١ فوریه از ساعت ١٢ظهر

مکان : مقابل سفارت جمهوری اسلامی

سپس از ساعت ١٥ تا ١٦.٣٠ در میدان سرگل

استرالیا- کنبرا:

زمان : جمعه ١٢ فوریه از ساعت ١١ الی ١٣

مکان : مقابل سفارت جمهوری اسلامی در کنبرا

سوئد- گوتنبرگ :

زمان : پنجشنبه ١١فوریه از ساعت ١٦ تا ١٨

مکان : برونزپارکن ، جنب مجسمه یوهانا

تلفن تماس:+۴۶۷۳۷۱۷۸۸۱۹

انگلستان- لندن

زمان : پنجشنبه ١١ فوریه برابر با ٢٢ بهمن ساعت ١٤ تا ١٧

مکان : مقابل سفارت جمهوری اسلامی

تلفن تماس: +۴۴۷۹۵۰۹۲۴۴۳۴

ما همه را به شرکت گسترده در این اعتراضات فرا می خوانیم

(این لیست در حال تکمیل شدن است)

تشکیلات خارج کشور حزب کمونیست کارگری ایران

تظاهرات علیه جمهوری اسلامی در خارج کشور بمناسبت ٢٢ بهمن: آلمان٬ کانادا٬ انگلستان٬ سوئد٬ استرالیا٬ نروژ

تظاهرات علیه جمهوری اسلامی در خارج کشور بمناسبت ٢٢ بهمن: آلمان٬ کانادا٬ انگلستان٬ سوئد٬ استرالیا٬ نروژ

حميد تقوائي: انقلاب ۵۷ و انقلابي که در راه است شباهتها و تفاوتها


hamid-taqvai1انترناسيونال ۲۸۲ (بهمن ١٣٨٧)

اين نوشته برمبناي بخشي از يک سخنراني در جلسه هفتگي اينترنتي تنظيم شده است

موضوع بحث ما انقلاب ۵۷ و وجوه تشابه وتفاوت آن با انقلاب آتي است، منتهي ابتدا لازمست به اين سئوال بپردازيم که آيا اصولا انقلابي در راه هست؟ از کجا و چطور ميتوانيم پيش بيني کنيم که در ايران انقلابي بوقوع خواهد پيوست؟!

آيا انقلابي در راهست؟

روشن است که سياست جزء علوم دقيقه نيست و نميتوان با اطمينان کامل از وقوع يا عدم وقوع يک تحول اجتماعي- سياسي نظير انقلاب سخن گفت. اما ميتوان روند اوضاع و سير تحولات و شرايط عمومي سياسي و اجتماعي و بخصوص نقش احزاب و جنبشها بر متن اين شرايط سياسي و اجتماعي را مورد بحث و بررسي قرار داد و در اين سطح سئوال "آيا انقلابي در افق هست" سئوالي کاملا مربوط و موجه و قابل پاسخگوئي است. طرح و پاسخگوئي به اين سئوال بخصوص از اين نظر حياتي است که اگر زمينه هاي سياسي و اجتماعي شکل گيري يک انقلاب وجود داشته باشد آنوقت مساله وقوع يا عدم وقوع انقلاب تماما به عملکرد نيروها و احزاب و جنبشهاي سياسي و حتي افراد و شخصيتها گره ميخورد. و به همين خاطر است که احزاب و نيروها و شخصيتهاي سياسي بنا بر منافع طبقاتي و اهداف سياسي معيني که نمايندگي ميکنند به سئوال آيا انقلابي در راهست پاسخ ميدهند. ( اين هم يگ تفاوت ديگر با علوم طبيعي است. يک محقق فيزيکدان به موضوع مورد مطالعه اش بيطرفانه برخورد ميکند اما در عرصه سياست هيچکس بيطرف نيست).

ابتدا لازمست بر اين تاکيد کنيم که انقلاب يک امر اختياري و انتخابي نيست که به خواست و تمايل افراد و يا احزاب بستگي داشته باشد. انقلاب قبل از هر چيز يک ضرورت عيني است، ضرورت عيني در جامعه اي که از يکسو در آن فقر و تبعيض و بيحقوقي بيداد ميکند و از سوي ديگر هر اعتراض و مخالفتي با سرکوب و بازداشت و زندان و شکنجه و اعدام روبرو ميشود. چنين جامعه اي، مانند ديگ بخاري که همه منافذش را بسته اند و مدام آتش زيرش را تند تر ميکنند، بالاخره منفجر خواهد شد.

امروز جامعه ايران دقيقا در چنين وضعيتي قرار دارد. اما اينکه آيا بر متن اين شرايط انقلابي رخ خواهد داد ( و نه مثلا يک شورش و عصيان کور) و بخصوص اينکه آيا انقلاب پيروز خواهد شد و يا شکست خواهد خورد همانطور که اشاره کردم تماما به نقش نيروها و احزاب و جنبشهاي سياسي موجود بستگي پيدا ميکند.

در سطح سياسي پاسخ ما به سئوال آيا انقلابي در راه است مثبت است چون انقلاب را تنها راه رهائي از شر جمهوري اسلامي و رسيدن به يک جامعه آزاد و برابر و مرفه ميدانيم. ميگوئيم انقلاب ميشود چون ميخواهيم انقلاب بشود. چون ميخواهيم انقلاب را تدارک ببينيم، آنرا سازمان بدهيم و رهبري کنيم و به پيروزي برسانيم. و اين البته بهيچوجه امري ارادي و دلبخواهي نيست. در آمريکا و يا عربستان سعودي، حتي اگر يک نيروي انقلابي مثل حزب ما وجود داشته باشد، نميتواند از تدارک و سازماندهي انقلاب سخن بگويد اما در ايران جمهوري اسلامي حتي خود حکومت نگران تکرار ۱۸ تير است و مانور سرکوب انقلاب سازمان ميدهد. حتي ضد انقلابيون هم ميدانند جامعه آبستن يک انقلاب عظيم است. لنين ميگويد انقلاب در شرايطي رخ ميدهد که رژيم نتواند حکومت کند و مردم نتوانند تحمل کنند. و اين به عينه وصف حال شرايط امروز جامعه ايران است.

تا آنجا که به درماندگي حکومت مربوط ميشود سالها است که جمهوري اسلامي با يک بحران عميق و مزمن سياسي و اقتصادي و اجتماعي مواجه است و ما امروز انعکاس اين وضعيت را در بهم ريختگي کامل صفوف رژيم و خود افشاگريهايشان از دزديها و کلاشيهاي يکديگر مشاهده ميکنيم.

حتي دارند از حذف ولي فقيه شان از قانون اساسي صحبت ميکنند! يک روز براي جلوگيري ازانقلاب و بقول خودشان "جلوگيري از تکرار ۱۸ تير" مانور نيروها انتظامي براه مياندازند و روز بعد، بعد از ناکامي در ارعاب مردم، اعلام ميکنند طرح امنيت اجتماعي اشتباه بوده است! يک روز دزديهاي يکديگر را رو ميکنند و براي همديگر خط و نشان ميکشند و يک روز در مورد حضور شبح لنين و گسترش مارکسيسم در دانشگاهها بيکديگر هشدار ميدهند. جمهوري اسلامي هيچ زمان مانند امروز زبون و درمانده و مستاصل نبوده است.

از سوي ديگر در سطح جامعه و ميان مردم مدتها است موضوع "خلاص شدن از شر آخوندها" نقل محافل است. مردم بارها در اعتراضاتشان رو در روي حکومت قرار گرفته اند و اعلام کرده اند "آزادي انديشه با ريش و پشم نميشه"، اعلام کرده اند "حکومت اسلامي نميخوايم نميخوايم"، و اعلام کرده اند "سيد علي پينوشه ايران شيلي نميشه"!

براي مردم سئوال اصلي اينست که چگونه ميتوان از شر اين حکومت خلاص شد. بعبارت ديگر مدتها است مساله قدرت سياسي و موضوع ماندن و نماندن رژيم به مرکز توجه جامعه تبديل شده است. مردم نه تنها در ابعاد وسيع توده اي از رژيم متنفر هستند بلکه آستين بالا زده اند که اين حکومت را کنار بزنند و اين واقعيت در هر فرصتي که مردم براي اعتراض بدست مي آورند، نظير ۱۶ آذر و يا اول مه و ۸ مارس و حتي چهارشنبه سوري و غيره، بروشني خود را نشان ميدهد.

در جامعه، بخصوص در جنبش کارگري و در ميان زنان و جوانان و دانشجويان، اعتراضات وسيعي وجود دارد که گرچه در اکثر اين حرکتهاي اعتراضي صريحا شعار سرنگوني مطرح نميشود ولي خواست و شرکت مردم درگير در اين مبارزات و مضمون اين مبارزات عملا خلاصي از شر حکومت است. کارگري که اعتصاب ميکند ( و امروز اين اعتصابات بسيار هم وسيع است) خودش را صرفا با کارفرما روبرو نميبيند بلکه با حکومت درگير ميشود، کارگران در برابر حراست و شوراهاي اسلامي و ديگر نيروها و ارگانها سرکوبگر رژيم رودررو و سينه به سينه ميايستند و خواستهايشان را مطرح ميکنند.

اين تقابل با حکومت در مبارزات دانشجويان صريح تر و مستقيم تر خود را نشان ميدهد. در همين اعتراضات ۱۶ آذر گذشته دانشجويان شعار " فاشيست برو گم شو" و " مرگ بر ديکتاتور" و " سيد علي پينوشه ايران شيلي نميشه" را مطرح کردند. و يا قبل از آن شورش جوانان آريا شهر را داشتيم که اعلام کردند "حکومت اسلامي نميخواهيم نميخواهيم".

مضمون مشترک و اصلي همه اين اعتراضات و اعتصابها اينست که جمهوري اسلامي بايد برود.

اين جنبش وسيع و سابقه داري است که حزب ما آنرا جنبش سرنگوني طلبانه مينامد. اين جنبش گاهي شدت ميگيرد و بصورت شورشهاي شهري ظاهر ميشود و با تظاهرات "مرگ بر جمهوري اسلامي" و "سوسياليسم بپا خيز براي رفع تبعيض" ( که از جمله در تجمع اعتراضي معلمان در دوسال قبل مطرح شد)، و يا شعار "حکومت اسلامي نميخواهيم" خودش را نشان ميدهد و گاهي هم محدودتر و بطـئي تر، به شکل اعتصابات مطالباتي و يا مقاومت هر روزه زنان عليه حجاب، بروز پيدا ميکند ولي در هرحال اين يک جنبش وسيع عليه حکومت است که مدام در حال پيشروي است.

عامل ديگري که افق انقلاب را در چشم انداز قرار ميدهد حاشيه اي شدن نيروها و سياستهائي است که به نحوي سازش و مدارا با حکومت و يا جناح و بخشي از حکومت را تبليغ ميکنند. جامعه بعد از تجربه خاتمي و دو خرداد به شدت راديکاليزه شده است و در مقابل کل حکومت قرار گرفته است. ديگر خط استحاله و تغييرات تدريجي و دل بستن به اين يا آن جناح حکومتي جايگاهي در ميان مردم ندارد. و اين عبور از سياستهاي نوع دو خردادي به معناي جا باز کردن افق انقلاب و سرنگوني کل حکومت و نظام حاکم در افکار عمومي است. از اين نقطه نظر ميتوان گفت که تجربه اجتماعي توده مردم ( مشخصا در قبال پديده دوخرداد) زمينه و فضاي سياسي جامعه را براي يک نقد و اعتراض عميق راديکال و انقلابي فراهم کرده است.

اگر مجموعه اين شرايط را در کنار بحران اقتصادي فزاينده و رسوائي حکومت بعنوان يک رژيم سرتا پا فاسد و دزد و جنايتکار قرار بدهيم آنوقت با جرات ميتوان اعلام کرد که جامعه ايران در آستانه يک انقلاب عظيم قرار گرفته است.

وجوه تشابه انقلاب آتي با انقلاب ۵۷

انقلابي که در راهست شباهت چنداني به انقلاب ۵۷ نخواهد داشت. تنها در يک سطح عمومي، همانقدر که همه انقلابها بالاخره وجوه مشابهتي دارند که باعث ميشود آنها را انقلاب بناميم، انقلاب آتي نير به انقلاب ۵۷ شبيه خواهد بود. از نظر شکل و شيوه تحولات در انقلاب آتي نيز مانند انقلاب ۵۷ توده هاي وسيع مردم شرکت خواهند داشت و تظاهراتها و اعتصابات توده اي شکل خواهد گرفت. انقلاب يعني اعمال اراده توده عظيم مردم و انقلاب آتي در ايران نيز چنين خواهد بود.

از نظر مضمون مساله محوري انقلاب آتي مانند انقلاب ۵۷ قدرت سياسي است. آنچه يک تحول اجتماعي را به يک انقلاب تبديل ميکند وسعت جمعيت و گستردگي شرکت کنندگان در اعتراضات و اعتصابات نيست بلکه مضمون و خواست آنست. انقلاب يعني تحولي که مردم با خواست سرنگوني حکومت موجود به صحنه ميآيند و تا سرنگوني حکومت از مبارزه دست نميکشند. در انقلاب ۵۷ شعار "مرگ برشاه" اين اعتراض و نه عمومي مردم به حکومت را بيان ميکرد و امروز شعار "حکومت اسلامي نميخواهيم نميخواهيم" ميتواند و ميرود که چنين نقشي ايفا کند. خواست سرنگوني حتي ميتواند در شعار عليه خامنه اي و يا ولي فقيه بيان شود. همانطور که معني واقعي وعملي شعار مرگ بر شاه سرنگوني کل نظام سلطنت بود هر شعاري عليه ولي فقيه نيز به معني سرنگوني کل نظام جمهوري اسلامي است. (شعار "سيد علي پينوشه ايران شيلي نميشه" از چنين قابليتي بر خوردار هست). جمهوري اسلامي بدون ولي فقيه مانند نظام سلطنتي منهاي شاه خواهد بود. نيروهائي نظير جبهه ملي و نهضت آزادي که در دوره انقلاب ۵۷ شعار "شاه سلطنت کند نه حکومت" را مطرح ميکردند در واقع خواستار حفظ آن نظام بودند. همان نيروها امروز خواهان جمهوري اسلامي منهاي ولي فقيه هستند! اينبار ميخواهند "رهبر" فقاهت کند و نه ولايت و نطام اسلامي برجا بماند! شرايط عوض شده است اما خط و سياست ضد انقلاب همان است!

جنبه ديگر شباهت شرايط امروز به دوران انقلاب ۵۷ آمال و خواست مردم و لذا مضمون انقلابي است که در ايران شکل ميگيرد. خواست مردم در انقلاب ۵۷ آزادي و برابري و رفاه بود. مردم اين خواست خود را با شعار مرگ بر شاه اعلام ميکردند. مرگ بر شاه از نظر توده مردم بمعناي امحاي اختناق و فقر و تبعيض و بيحقوقي بود. توده مردم به اين دلايل عليه حکومت شاه انقلاب کردند اما اين خواستها متحقق نشد. دقيقا به اين دليل متحق نشد که يک جريان ارتجاعي و ضد انقلابي يعني خميني و جنبش اسلامي هم در اپوزيسيون وجود داشت که بدلايلي کاملا متفاوت و صد و هشتاد درجه مغاير با دلايل مردم با حکومت شاه مخالف بود. خميني همانطور که در خرداد سال ۴۲ اعلام کرد، بدليل اصلاحات ارضي و دادن حق راي به زنان ( که آنرا رواج فحشا ميدانست) و رواج بيحجابي و فرهنگ غربي و دلايل ارتجاعي ديگري از اينقبيل با شاه مخالف بود. اين جريان ارتجاعي در غياب يک نيروي رهبري کننده و واقعا انقلابي که خواستهاي آزادي خوهانه و برابري طلبانه مردم را نمايندگي کند، توانست رهبري انقلاب را بدست بگيرد و آنرا به شکست بکشاند. دولتهاي غربي که دقيقا ظرفيت و پتانسل چپ و آزاديخواهانه انقلاب مردم را ميشناختند خميني و اسلاميون، يعني ارتجاعي ترين نيرو و شخصيت اپوزيسيون شاه را از کنج تاريخ بيرون کشيدند و بر تارک جامه نشاندند. در نتيجه انقلاب گرچه شاه را برکنار کرد، اما نتوانست هيچيک از خواستهاي انساني و برحق مردم را برآوره کند و بهمين دليل امروز هم همان خواستها و آمال و آرزوها، اين بار در قالب شعار مرگ بر جمهوري اسلامي ، مضمون حرکات اعتراضي امروز و انقلاب فرداي مردم را تشکيل ميدهد.

اينها رئوس شباهتهاي انقلاب آتي و انقلاب گذشته در ايران است که همانطور که گفتم در يک سطح عمومي تر ميتوان آنها را وجه مشابهت همه انقلابها در عصر ما دانست. اما موضوع مهمتر تفاوتهاي ابن دو انقلاب و يا بعبارت بهتر خودويژگيهاي انقلاب آتي در ايران است.

خود ويژگيهاي انقلاب آتي

يک تفاوت اساسي در وضعيت سياسي امروز با سي سال قبل موقعيت تازه اي است که جنبشهاي اجتماعي اساسا در اثر و بدنبال انقلاب ۵۷ در جامعه پيدا کرده اند. در دوران حکومت شاه يک جنبش وسيع ملي- مذهبي در اپوزيسيون وجود داشت که از خميني و طرفدارانش تا سازمان مجاهدين و نيروهاي چپ سنتي را در بر ميگرفت. همه اين نيروها بدرجات مختلف نوعي شرقزدگي و مخالفت با فرهنگ و هنر غربي را نمايندگي ميکردند. چپ ترين شاخه اين جنبش طرفدار رشد صنعت و تجارت و سرمايه داري ملي و خودي بود و راست ترين جناح آن يعني خميني و اسلاميون يکنوع بازگشت تمام و کمال به جامعه فئودالي را نمايندگي ميکرد. اين خط تماما ارتجاعي و عقب مانده همانطور که اشاره کردم به راس انقلاب رانده شد و آنرا به شکست کشاند. مردم شکست خوردند اما جنبش ملي- مذهبي به مشروطه اش رسيد. جمهوري اسلامي گرچه بوسيله راست ترين بخش جنبش ملي مذهبي بنا گذاشته شد اما در واقع اهداف و آرمان مشترک کل نيروهاي ملي مذهبي ( استقلال از آمريکا، بازگشت به فرهنگ خودي، صنايع مستقل و غير مونتاژ و غيره) از چپ تا راست را متحقق کرد و به اين ترتيب کل اين نيروها از اپوزيسيون خارج شدند، يا تماما از رژيم دفاع کردند و يا حداکثر زماني که رژيم آنها را از خود راند انتقادشان به انحصارگري و تماميت خواهي خط امام و استحاله به يک نوع جمهوري اسلامي و اسلام نوع ديگر محدود شد.

از سوي ديگر در اثر انقلاب ناسيوناليسم عظمت طلب ايراني که بوسيله سلطنت طلبان نمايندگي ميشد در اپوزيسيون و در برابر جمهوري اسلامي قرار گرفت. جنبش سلطنت طلب خواهان احياي وضعيت گذشته است و از همين رو آينده اي ندارد. هيچ جامعه اي آزادي و برابري و آمال و آرزوهاي انساني خود را در گذشته جستجو نميکند.

هيچيک از اين جنبشها نه زائيده و حاصل انقلاب ۵۷ بودند و نه اصولا ربطي به خواستها و آمال انقلاب داشتند. جابجا شدن جنبش ملي اسلامي و جنبش ناسيوناليسم سلطنتي در پوزيسيون و اپوزيسيون را بايد در واقع تحولات سياسي در صف صد انقلاب بحساب آورد. مردمي که انقلابشان را تاراج کرده بودند بوسيله هيچيک از اين دو جنبش نمايندگي نميشدند.

يک nستاورد انقلاب ۵۷ شکل گيري يک جنبش آنساني، راديکال، و سوسياليستي بود که در ادامه خود به حزب کمونيست کارگري رسيد. اين جنبش نماينده واقعي شوراها، کارگران صنعت نفت و کارگران خارج از محدوده، زنان و دانشجويان و توده عظيم مردمي بود که به انقلاب ۵۷ شکل دادند. امروز اين جنبش و حزب ککونيست کارگري پرچم انقلاب آينده را دردست دارد و صف انقلاب را در برابر کليه نيروهاي ضد انقلابي در حکومت و در اپوزيسيون نماينگي ميکند. به نظر من وجود و حضور حزب کمونيست کارگري در متن شرايط سياسي حاضر مهمترين و اساسي ترين تفاوت شرايط سياسي امروز با دوره انقلاب ۵۷ است.

اگر در دوره شاه جنبش ملي – اسلامي فضاي سياسي اپوزيسيون را تحت تاثير خود داشت امروز اين کمونيسم کارگري است که رنگ خود را به اعتراضات و مبارزات توده اي زده است. براي اولين بار در تاريخ ايران کمونيسم کارگري و نقد و اعتراض سوسياليستي به وضعيت موجود در ميان مردم جا باز کرده و گسترش يافته است. براي اولين بار سرود انترناسيونال در گردهمائيها خوانده ميشود و شعار سوسياليسم بپا خيز و سوسياليسم يا بربريت در تظاهراتها مطرح ميشود. و براي اولين بار طبقه حاکم به قدرت چپ در جامعه اعتراف ميکند و از حضور "شبح لنين" در دانشگاهها بخود ميلرزد.

اين شرايط به اين معني است که اين بار توده مردم از حزب و جنبش سوسياليستي و انساني طبقه کارگر الهام ميگيرند و نقد و اعتراضشان به رژيم و نظام موجود از يک موضع انساني و سوسياليستي است.

اين فضاي چپ و راديکال بشارت دهنده شکل گيري يک انقلاب چپ و سوسياليستي در جامعه است. اين بار بر خلاف دوره انقلاب ۵۷ جنبش سرنگوني طلبانه روشن و شفاف ميداند چه نميخواهد و به چه اعتراض دارد. انقلاب تحولي سلبي است. هر انقلابي عليه حکومت، عليه وضع موجود و براي نفي و درهم کوبيدن نظم موجود شکل ميگيرد. توده مردم انقلاب کننده خواستهاي انساني و آزاديخواهانه و برابري طلبانه خود را در قالب اين حرکت نفي اي و اعتراضي بيان ميکنند. و پيروزي و عدم پيروزي انقلاب، دقيقا به اين امر بستگي پيدا ميکند که اين حرکت نفي اي تا چه حد ميتواند خواستها و آرمانهاي انساني توده انقلاب کننده را برآورده کند. انقلاب ۵۷ شکست خورد چون نفي نظام سلطنتي آزادي و برابري را بهمراه نياورد. چون جريان ارتجاعي اسلامي و شخص متحجري مثل خميني نماينده "مرگ بر شاه" شد و در نتيجه ارتجاع اسلامي بجاي ارتجاع سلطنتي نشست. اما امروز پرچم انقلاب در دست حزب ما است. اعتراض مردم به وضع موجود ديگر نه با جريانات ارتجاعي و کپکزده ملي- مدهبي، بلکه با جنبش کمونيسم کارگري تداعي ميشود و حزب کمونيست کارگري به سرعت و هر روز بيش از گذشته به نماينده "نه" انقلابي مردم تبديل ميشود. مضمون اين "نه" از هم اکنون مهر آزاديخواهي و برابري طلبي سوسياليستي طبقه کارگر را بر خورد دارد: نه به حکومت اسلامي، نه به دخالت مذهب در دولت و قوانين و آموزش پرورش و کليه شئونات زندگي مردم، نه به اعدام، نه به سنگسار و قصاص، نه به آپارتايد جنسي، نه به بيحقوقي کودک، نه به تبعيض و فقر ، و نه به بربريت سرمايه داري! اين بار مردم بروشني ميدانند چه نميخواهند و به چه اعتراض دارند، اين يک اعتراض انساني و ريشه اي و عميق به وضعيت موجود است و حزب ما در شکل دادن به آن نقشي اساسي داشته است. اين بار حزب ما تضمين ميکند که نفي وضع موجود و سرنگوني جمهوري اسلامي آزادي و برابري و رفاه را به ارمغان خواهد آورد.

متن اوليه اين نوشته را ناصر احمدي پياده و تايپ کرده است*

مردم معترض کنسرت جمهوری اسلامی در هلند را بهم زدند، بهمراه عکس و ویدئو

مردم معترض کنسرت جمهوری اسلامی در هلند را بهم زدند، بهمراه عکس و ویدئو

lördag 30 januari 2010

انجمن مارکس کانادا برگزار میکند: موضوع: کمونیسم کارگری، انقلاب و انسانگرائی

انجمن مارکس کانادا برگزار میکند: موضوع: کمونیسم کارگری، انقلاب و انسانگرائی, سخنران: حمید تقوائی, یکشنبه، ٧ فوریه ساعت ١٢


انجمن مارکس کانادا برگزار میکند

موضوع

کمونیسم کارگری، انقلاب و انسانگرائی

سخنران: حمید تقوائی

زمان: یکشنبه، ٧ فوریه ٢٠١٠

ساعت ١٢ تا ٦ بعد از ظهر

مکان

Toronto

North York Civic Centre

5100 Yonge St., North York

Room: 3

مسئول انجمن مارکس کانادا: محسن ابراهیمی

fredag 29 januari 2010

حکومت اسلامی اعدام را متوقف کنیم

اعدام سبعانه محمدرضا علی زمانی و آرش رحمانی توسط جمهوری اسلامی در روز گذشته موجی از نفرت و انزجار در ایران و سراسر جهان بر انگیخته است. این اعدام ها که مخفیانه و بدون اطلاع خانواده و طی محاکماتی سرتاپا جعلی و وقیحانه صورت گرفته ماهیت کثیف و ضد بشری جمهوری اسلامی و شناعت بی حد و حصر اعدام یا "قتل عمد دولتی" را جلوی همه جهانیان گرفته و قلب هر انسان شریفی را به درد آورده است. حزب کمونیست کارگری خود را در این خشم و نفرت عمیقا شریک میداند و با خانواده و بازماندگان محمدرضا زمانی و آرش رحمانی صمیمانه احساس همدردی میکند.

این ماشین جنایت و اعدام را باید فورا متوقف کرد. ما همه زنان و مردان آزاده را فرامیخوانیم تا بهر ترتیب ممکن، در کارخانه و دانشگاه و مدرسه، در محلات و معابر عمومی، یاد محمدرضا علی زمانی و آرش رحمانی را گرامی دارند و نفرت و اعتراض خود را علیه جمهوری اسلامی اعدام بیان دارند. ایرانیان مقیم خارج از کشور و مردم سراسر جهان را فرامیخوانیم تا با ارسال نامه های اعتراضی به مراجع بین المللی و مقامات دولتها، با برپایی تظاهرات و اعتراض در برابر سفارتخانه ها و کنسولگری های جمهوری اسلامی و مراکز شهرها خواهان توقف فوری اعدام ها در ایران شوند و بخواهند که جمهوری اسلامی بعنوان رژیم جنایت علیه بشریت همچون حکومت آپارتاید نژادی آفریقای جنوبی محکوم و منزوی گردد.

اعدام های اخیر بطور آشکاری تلاش جنایتکارانه حکومتی درهم شکسته و مفلوک است که میکوشد با رعب و وحشت مگر خللی در عزم مردمی ایجاد کند که به انقلاب علیه جمهوری اسلامی برخاسته اند و بویژه برای برپایی تظاهراتی قدرتمند در ٢٢ بهمن آماده میشوند. پاسخ اعدام ها و جنایات جمهوری اسلامی را باید با گسترش هرچه بیشتر انقلاب و با حضور میلیونی و رادیکال در خیابان داد. باید همچون مردم سیرجان که به چوبه های دار هجوم بردند و کل بساط اعدام را به آتش کشیدند با تمام قوا، با اتحاد و سازماینافتگی هرچه بیشتر بر کل حکومت اعدام و دستگاه آدمخواری جمهوری اسلامی هجوم برد و آنرا تماما درهم شکست. اين حكومت به حكم انقلاب مردم بايد سرنگون شود. جانيان حاكم بايد بدانند كه راهي براي نجات اين حكومت نيست. دست بردن به جنايات بيشتر تنها خشم و انزجار مردم سرنگوني طلب را زيادتر خواهد كرد.

سرنگون باد جمهوری اسلامی

زنده باد انقلاب انسانی برای حکومت انسانی

زنده باد جمهوری سوسیالیستی

حزب کمونیست کارگری ایران

٩ بهمن ١٣٨٨، ٢٩ ژانویه ٢٠١٠

fredag 22 januari 2010

کانال سراسری برای اطلاع رسانی تظاهراتهای هم آهنگ و وسیع مردم آزادیخواه ایران علیه رژیم جهل و جنایت

برای هم آهنگی و آگاهی رسانی هرچه بیشتر تظاهراتها و تجمعات بهمن ماه مردم علیه جمهوری اسلامی از برنامه های زنده و مستقیم کانال جدید در نایل سات استفاده کنیم

دربرنامه های پخش زنده شرکت کنید هرشب

هفت و نیم تا یازده و نیم بوقت ایران

ساعت پنج تا نه بوقت اروپای مرکزی

تلفن های تماس
0013108569897
0015053334174

کانال جدید - تریبون انقلاب

کانال جدید برنامه های ٢٤ ساعته خود را شروع کرد

تلویزیون ٢٤ ساعته کانال جدید، برنامه های خود را از ماهواره نایل ست شروع کرد. مشخصات کانال جدید را به دوستان و آشنایان خود اطلاع دهید و به هر شکل که میتوانید وسیعا آنرا تبلیغ کنید.

مشخصات کانال جدید در ماهواره نایل سات به این قرار است:

Satellite: AB4A/NILESAT103 @ 7 Degrees West

Freq: 10873

Polarity: Vertical

Symbol Rate: 27,500

Fec: 3/4

لازم به توضیح است که دارندگان دیش هاتبرد میتوانند بدون تغییر زاویه دیش و با نصب ال ان بی به نایل سات نیز همزمان دسترسی داشته باشند.

torsdag 21 januari 2010

فراخوان به ميتيگ اعتراضى در کلن

فراخوان به ميتيگ اعتراضى در کلن



مردم شریف وایرانیان آزاده در خارج کشور

جمهوری اسلامی٬ درمانده تر از هروقت٬ با بکار گرفتن تهدید و برپا کردن چوبه های دار٬ در پی ایجاد راه فرارى برای نجات حکومت نيمه جان خویش است. راههای فرار را بر جمهوری قتل و کشتار باید بست!

باید مردم جهان را از جنایات جمهوری اسلامی مطلع کنیم و حقیقت انقلاب مردم ایران را به گوش جهانیان برسانیم. باید همدوش صدها خانواده زندانیان سیاسی در ایران٬ فریاد اعتراض آنها را بگوش جهانیان برسانیم. با تجمعات گسترده و با پشتیانی از مردم ٬ همراهی جهانیان را برای انقلاب رو به پیش مردم ایران میسر و ممکن کنيم!

همدوش میلیونها نفری که ماههاست خیابانهای شهرهای ایران را به تسخیر خود در آورنده اند و فریاد آزادیخواهی مردم ایران را به امری جهانی بدل کرده اند٬ همراه وهمدوش معترضین به بقای حکومت اسلامی٬ خارج کشور را به حضور این اعتراض انسانی بدل کنیم!

همه شما مردم شریف وایرانیان آزاده در خارج کشور را فرامیخوانیم كه روز شنبه ٣٠ ژانويه در تظاهرات شهرکلن شرکت کنید٬ و در حمايت از مبارزات مردم ايران با حضور خود توجه جهانيان را به وضعيت ايران جلب کنید.

ما قویا میخواهیم؛

· اعدام٬ این قتل عمد دولتي فورا متوقف شود!

· سفارتخانه ها و مراکز نمایندگی حکومت اسلامی در خارج کشور بسته شوند!

· روابط دیپلماتیک با حکومت تروریستی جمهوری اسلامی لغو شود!

· همه زندانیان سیاسی بلادرنگ و بدون قید و شرط آزاد گردند!

شنبه ۳٠ ژانويه ساعت 15.00 الى 17.00 بعد از ظهر

کلن: Dom مقابل ساختمان کليسای دم

söndag 17 januari 2010

بیانیه حزب کمونیست کارگری درباره تعرض قدرتمند انقلاب، وحشت جناحهای حکومتی!

خیزش شورانگیز مردم در ٦ دیماه (عاشورا) نقطه عطفی در روند انقلاب جاری بود که صحنه سیاست ایران را در داخل و خارج به زیان رژیم حاکم و اپوزیسیون حافظ نظام و به نفع مردم و انقلاب تغییر داد. اکنون انقلاب مردم برای آزادی و برابری و رفاه با تکیه بر دستاوردهای ٦ دیماه با قدرت و اعتماد به نفس بیشتر برای تعرض نهایی بر حکومت اسلامی فقر و جنایت و تبعیض به پیش میرود.

تظاهرات ٦ دیماه که در نقاطی از تهران شکل و شمایل قیام شهری به خود گرفت، ضربه ای جبران ناپذیر بر دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی یعنی تکیه گاه اصلی اقتدار و سیاست های خامنه ای وارد کرد. مردم با شعارهای رادیکال و ضد حکومتی به نیروهای انتظامی تا دندان مجهز حمله بردند و علیرغم همه جنایات اوباش اسلامی آنان را در خیابانها فراری دادند. تدارک سراسیمه تظاهرات دولتی ٩ دی ماه و نعره های "اعدام میکنیم" و تبلیغات سنگین صدا و سیما نیز نتوانست توازن قوا را تغییردهد. برعکس، مایه تمسخر و نشانه استیصال حکومت قلمداد شد. خامنه ای به ناگزیر در سخنرانی ١٩ دی از نعره های قبلی کوتاه آمد و بر "غبار آلودگی" اوضاع و "صبر" و در عین حال "قاطیعت به موقع" تاکید گذارد. با به دیوار خوردن مشت آهنین رژیم، جناح میانه "اصولگرا" میدان بیشتری یافت و عملا اجرای بندهایی از پلاتفرم رفسنجانی برای "عبور از بحران"، نظیر "مناظره" های تلویزیونی اخیر، در دستور حکومت اسلامی قرار گرفت. اما این "شنیدن صدای انقلاب" به سبک خامنه ای، چنانکه نشانه های آن پیداست، جز بسط و قدرت گیری انقلاب نتیجه دیگری نخواهد داشت. مردم به درست در این عقب نشینی ها قدرت و پیشروی خود و ضعف حکومت را می بینند و برای وارد آوردن ضربه نهائی و سرنگون کردن جمهوری اسلامی آماده میشوند.

اما خیزش ٦ دی فقط شکست مهلکی برای خامنه ای و جناح غالب نبود، بلکه همچنین تناقضات لاعلاج جناح موسوی، کروبی، خاتمی را نیز حادتر کرد. گرچه این حضرات از موضعی بالا جواب نعره های "یا مرگ یا توبه" تظاهرات ٩ دیماه را دادند اما در نامه پراکنی های خود عملا به پلاتفرم رفسنجانی و به این اعتبار به خامنه ای نزدیک شدند. وحشت اینها از "ساختار شکنی" ٦ دی ماه کمتر از وحشت جناح غالب نبود. دیدند که انقلاب تا یک قدمی سرنگونی کل رژیم اسلامی به پیش آمده است و اکنون برای حفظ نظام و حفظ خود ناگزیرند که با صراحت و حرارت بیشتر به نجات "اصل ولایت فقیه" برخیزند و حتی به حائلی برای خامنه ای تبدیل شوند. چرا که نمی توان "خیمه اسلام" را بدون "عمود" آن سرپا نگهداشت! اکنون در شرایطی که اوباش اسلامی و چماقداران رژیم ضربه مهلک ٦ دیماه را دریافت کرده و روحیه باخته اند، این جناح مغلوب است که باید بکوشد با زبان نرم از همان صدا و سیما سخن بگوید تا مگر انقلاب را مهار کند یا دستکم تا فرا رسیدن موسم "قاطعیت به موقع" خامنه ای برای جمهوری اسلامی زمان بخرد. سیاست و تلاشی که برد آن فقط تا آنجا بود که سیاست سرکوب و رعب جمهوری اسلامی برد داشت. با ضربه مهلکی که خامنه ای و دستگاه سرکوب در ٦ دیماه دریافت کرد این تلاش ها نیز بجائی نخواهد رسید. این نوع تشبثات دورن حکومتی برای "خروج از بحران"، فی الحال در خیابانها پاسخ محکمی از مردم دریافت کرده است. تنها راه حل بحران جمهوری اسلامی، سرنگونی کل این نظام آدمخوار است.

و بالاخره خیزش ٦ دی نه فقط شکست سنگین خامنه ای و کل جناح های جمهوری اسلامی بود، بلکه شخصیتها و محافل ملی- اسلامی برون مرزی هوادار یا نیمه هودار موسوی، طیف نیروهای اپوزیسیون حافظ نظام، را نیز به هراس و سراسیمگی انداخت. اینها که دائم موعظه "خشونت نکنید" میکردند، وقتی انقلاب با اقدام قاطع خود، اوباشان انتظامی حکومت را در خیابانها تارومار کرد و خامنه ای را ولو موقتا مجبور به عقب نشینی کرد، کوشیدند که این وضعیت را نتیجه "بیانیه داهیانه" این و آن قلمداد کنند! از سوی دیگر از آنجا که متوجه نزدیکی جناح مغلوب به جناح خامنه ای شدند خود کوشیدند تا بیانیه های قدری رادیکالتر از موسوی ارائه دهند تا شاید مردمی که از موسوی و کروبی عبور کرده اند لای عبای این حضرات گیر کنند. اما مردم با خیزش ۶ دی به نحو قاطع و صریحی حساب خود را از طیف نیروهای اپوزیسیون حافظ نظام نیز جدا کردند. اکنون که با پیشروی انقلاب دستگاه سرکوب حکومت ضربه خورده و کل نظام جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی قرار گرفته است، حضرات پاسدار بازجوهای سابق و دگراندیشان امروز حتی موقعیت تقلبی فعلی خود را نیز بسرعت از دست خواهند داد.

اما علیرغم و در مقابل تمام تشبثات جناحهای حکومت و اپوزیسیون ملی-اسلامی آن، با ۶ دی دوره تعرض انقلاب و پیشروی برای درهم شکستن کامل نیروهای سرکوبگر رژیم آغاز شده است. این دوره فراتر رفتن از تظاهرات و راهپیمائیها و دوره شکل دان به شورش و قیام شهری است. باید برای تعرض بیشتر و کوبنده تر، برای باریکاد بندی خیابانی، فراری دادن اوباش حکومتی از محلات و خیابانها، یورش به مقرات نیروهای سرکوبگر، بدست گرفتن کنترل خیابانها، تصرف دستگاههای دروغ و لجن پراکنی علیه مردم نظیر صدا و سیمای اسلامی و روزنامه کیهان و غیره، آماده شد. روزهای سالگرد قیام بهمن فرامیرسد. این فرصت مناسبی برای وارد کردن ضربه ای بمراتب قدرتمند تر و خرد کننده تر به ماشین سرکوب و آدمکشی جمهوری اسلامی است. با تمام امکانات برای وارد آوردن ضربه نهائی به حکومت روبموت جمهوری اسلامی آماده شویم.


زنده باد انقلاب انسانی برای حکومت انسانی!

سرنگون باد جمهوری اسلامی!

زنده باد جمهوری سوسیالیستی!

حزب کمونیست کارگری ایران

٢٦ دی ٨٨، ١٦ ژانویه ٢٠١٠

بیانیه حزب کمونیست کارگری درباره تعرض قدرتمند انقلاب، وحشت جناحهای حکومتی!

بیانیه حزب کمونیست کارگری درباره تعرض قدرتمند انقلاب، وحشت جناحهای حکومتی!

در اين 10 روز ( 12 تا 22 بهمن ) چه بايد كرد؟

بر اساس پيشنهادهايي كه دوستان براي برگزاري دهه فجر دادن، من هم پيشنهادات خودم رو با توضيحاتي كه لازم مي دونم براي آگاهي ديگران مي نويسم. اميدوارم با هم فكري بيشتر، براي اين چند روز برنامه ريزي مفصلي انجام بديم. من در اينجا، طبيعتا مي توانم مشخصا طرحم را براي تهران بنويسم اما مي توان تمامي اين پيشنهادها را، در شهرهاي بزرگتر نظير تبريز، مشهد، اصفهان، شيراز و ديگر شهرهاي ايران هم اجرا كرد. دوستان بايد براي تعيين محل تظاهراتها و تجمعات، خود دست به كار شده و مكانهاي پيشنهادي را اعلام كنند.

12 تا 21 بهمن: هر روز ساعت 4 تا 7 عصر، تظاهرات برق آسا

اين كار عملا توازن قواي موجود در جامعه رو به نفع جنبش تغيير داده و نيروهاي نظامي و امنيتي رژيم را خسته كرده و باعث تحليل قواي آنها مي شود. پيشنهاد من تظاهرات از ميدان ونك تا ميدان ولي عصر، از ميدان هفت تير تا ميدان انقلاب، از ميدان انقلاب تا ميدان آزادي و ديگر ميادين اصلي تهران است. تظاهراتهاي روزانه، مي تواند براي جلب توجه بيشتر افكار عمومي و دعوت مردم براي حضور در تظاهرات ميليوني 22 بهمن، در ساعات اعلام شده به دليل تعطيلي ادارات و حضور حداكثري مردم در خيابان، بسيار كارساز باشد.

دوشنبه 12 بهمن: اعتصاب عمومي

به هر شكلي، هر كس براي حتي ساعاتي از روز هم شده دست از كار بكشد يا به سر كار خود نرود. پيشنهاد مي شود در اين روز، براي حمايت از اعتصاب دانشجويان، با شعار دانشجوي زنداني آزاد بايد گردد، راهپيمايي از دانشگاه صنعتي تا دانشگاه تهران برگزار شود.

بخصوص پيشنهاد من اين است براي جلب توجه كارگران و پرسنل شركت واحد و مترو تهران و پيوستن آنها به اين اعتصاب، نامه ها و فراخوانهايي از طرف همه نوشته شده و به هر شكل ممكن، از رانندگان شركت واحد بخواهيم در اين روز، با شعار ميعشت، منزلت حق مسلم ما است و اعتراض، اعتصاب حق مسلم ما است دست به اعتصاب بزنند و به سر كار خود نروند. به طور حتم اعتصاب كارگران شركت واحد، علاوه بر اينكه مي تواند قدرت جنبش را براي رويارويي در روز سرنوشت بيشتر كند، به تنهايي حتي قادر است ضربه سنگيني به رژيم اسلامي وارد كند و عملا ديگر جمعهاي كارگري را براي رويارويي نهايي با رژيم به ميدان مياورد. پيشنهاد من اين است روي بليطهاي شركت واحد بنويسيم، 12 بهمن اعتصاب يادت نره

جمعه 16 بهمن: راهژيمايي در گراميداشت چهلم كشته شدگان 6 دي ( عاشورا )، ساعت 11 صبح

راهپيمايي براي گرامي داشت ياد چهلم كشته شدگان روز عاشورا و تمامي كشته شدگان راه آزادي. مسير پيشنهادي براي تهران، از ميدان امام حسين تا ميدان آزادي. با اين كار، حرت ديگر جنبش در اين روز، بهم زدن نماز جمعه رژيم و تغيير كامل توازن قواي موجود به نفع مردم مي شود. شعارهاي پيشنهادي براي اين روز: سپاه، بسیج و ناجا قاتل مردم ما / بسیجی سپاهی ننگت باد ننگت باد / قصاص، اعدام، شکنجه نابود باید گردد / سوبسيد مردم كجاست، تو جيب آيت الهاست / نه مذهبي نه قومي، حكومت انساني

شنبه 17 بهمن: تجمع مقابل زندان اوين، ساعت 3 بعد از ظهر

در حمايت از دستگير شدگان و زندانيان سياسي و خانواده هاي آنها و با شعار زنداني سياسي آزاد بايد گردد، تجمع در مقابل زندان اوين. رجوع به تجربه انقلابات گذشته، نشان مي دهد با تسخير زندانها، رژيم عملا رو به فروپاشي نهايي خود رفته و امواج انقلاب براي سرنگوني ديكتاتور خروشان تر مي شود. شعارهاي پيشنهادي: دانشجوي زنداني آزاد بايد گردد / زنداني سياسي آزاد بايد گردد / آزادي عقيده، حق مسلم ماست / آزادي ، عدالت حق مسلم ماست / اين سيستم قضايي، قاتل مردم ماست / اين سنبل استبداد، نابود بايد گردد

چهار شنبه 21 بهمن: شب ساعت 9 فرياد مرگ بر خامنه اي و مرگ بر جمهوري اسلامي

شب 21 بهمن ماه، فرياد مرگ بر خامنه اي، مرگ بر جمهوري اسلامي، زنده باد جمهوري انساني جامعه را براي رويارويي نهايي با رژيم در روز 22 بهمن آماده و سرزنده تر مي كند

پنج شنبه 22 بهمن: تظاهرات ميليوني براي به زير كشيدن بساط ديكتاتور

پيشنهاد مي شود در محلات، جمعهايي تشكيل شود و عملا زنان حجاب از سر برگيرند و به قانون حجاب اجباري پايان دهند. بايد كلانتريهاي سطح شهرها به دست مردم بيافتد و مردم خود نظم را برقرار كنند و اجازه جولان دادن به نيروهاي بسيج ندهند.

fredag 15 januari 2010

"یک قاضی قاطع و خوب" قربانی می شود!

ناصر اصغری :
كهریزك" یكی از اسناد پاك نشدنی و بسیار زمخت جنایات جمهوری اسلامی است. البته خود ایران برای سی سال سراسر كهریزك و هر نقطه‌اش از انواع متفاوتش بوده است. بحث در این باره را جای دیگر باید پی گرفت. اما میخواهند سرانجام افتضاح كهریزك را، كه در دعواهای بین خودیها بیشتر افشا شد و بسرعت برق دنیا را درنوردید، با قربانی كردن یكی از مهرهای اصلی خودشان سر و ته اش را هم بياورند و كاسه كوزه‌ها را بر سر دردانه دادگاه‌های خونین جمهوری اسلامی بشكنند. در خبرها آمده بود كه "گزارش هیأت تحقیق و تفحص مجلس، تقصیر اصلی را متوجه سعید مرتضوی؛ دادستان سابق تهران كه به دستور رییس وقت قوه قضاییه اختیار بازداشتگاه كهریزك را بر عهده داشته است، می‌داند." سعید مرتضوی معرف حضور قریب به اتفاق خوانندگان این سطور است. آئینه و مظهر سی سال قتل و جنایت جمهوری اسلامی است. می‌گویند زمانی كه هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی شد، "از همان ابتدا تصمیم داشت که مرتضوی را نیز به دلیل تخلف‌های بی شمارش برکنار کند، اما در ملاقات با رهبری با مخالفت وی مواجه شد. آیت‌الله خامنه‌ای گفته بود: "یک قاضی قاطع و خوب داریم، او را هم می‌خواهید برکنار کنید" (بنقل از نوشته مازیار رادمنش "سعید مرتضوی كیست؟") حال هر انسان كنجكاوی به این نكته می‌اندیشد كه حكومتی كه "قاطع‌ترین و بهترین" قاضی خود را اینچنین قربانی می‌كند، چه چیزی ازش مانده است؟! صحنه آشنائی است. همه حكومتهائی كه در آستانه فروپاشی و سرنگونی اند، برای رضایت قیام كنندگان حاضرند از بهترین هایش هم قربانی كنند. منتها جامعه‌ای كه انقلاب كرده و كل نظامی را كه به چالش طلبیده است را خاطی می داند، با حتی قربانی شدن سر آن نظام نیز رضایت نمی دهد. شاهد نسبتا اخیر آن حكومت پهلوی بود كه حتی با قربانی كردن شاهنشاه آریامهر هم، عاقبتش بخیر نشد. انقلاب ایران كل دم و دستگاه جمهوری اسلامی را مقصر كهریزك، خاوران، قتل‌عامهای سالهای ٦٠ و ٦٧، قارنا، قلاتان، تركمن صحرا، ٨ سال جنگ و خانه خرابی و در كل سی سال كهریزكهای مختلف می داند. جمهوری اسلامی باید برود. یك قدم از این خواست عقب نمی نشینیم. این حكم انقلاب است. ١٢ ژانویه ٢٠١٠*

onsdag 13 januari 2010

دیالوگ "جام زهر"!

mosaber

مصطفی صابر

یادداشتهایی بر یک انقلاب (۴۹)


نامه کروبی نسخه دیگری از بیانیه ۱۷ موسوی بود با لحنی تند تر. هردو اینها را قبل از هرچیز باید در متن دعواهای درون جمهوری اسلامی فهمید. دعواهایی که بدلیل انقلاب جاری که کل جمهوری اسلامی را زیر فشار خود له میکند، به حاد ترین مرحله خود رسیده است. (شلیک به ماشین "زرهی" کروبی، ترور خواهر زاده موسوی و شعار "مرگ بر سران فتنه" در تظاهرات دولتی ۹ دی از جمله شواهد حدت این دعواهاست.) موسوی در بیانیه اش به خامنه ای گفت که "توبه" نمی کند و برعکس این خامنه ای است که باید به پلاتفرم رفسنجانی عقب بنشیند و "جام زهر" را سر بکشد تا مگر نظام شان نجات یابد. کروبی هم همین مضمون را با لحنی تند تر تکرار کرده که "ظالم" باید توبه کند و آنوقت "مردم او را می بخشند"!

اما نمی بخشند! مردم با انقلاب شان به کمین همه اینها نشسته اند. مردم این خواری خامنه ای را بخوبی می بینند و به شعف می آیند، اما یک ذره هم به التماس های موسوی و کروبی و خاتمی که "شعارهای ساختار شکنانه ندهید"، و مزخرفاتی از قبیل "ملت طرفدار ولایت فقیه است" و "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم" توهم ندارند. هرکس در تظاهرات ۶ دی ماه (عاشورا) دقت کرده باشد میتواند رای مردم را بروشنی ببیند. روز ۶ دی ماه مردم نه فقط گوشمالی سهمگینی به قوای سرکوب جمهوری اسلامی دادند بلکه عملا مناطقی از شهر را برای ساعتها به تصرف خود درآورده بودند. مردم تمرین سرنگونی و قدرت گیری کردند! این مردم مصمم اند که برای وارد آوردن "ضربه نهایی بر جمهوری اسلامی" وارد عمل شوند. در یک کلام تا آنجا که به انقلاب جاری برمیگردد، مظفرانه شاهد این دیالوگ بیهوده بالایی ها برای "رفع بحران" است، ضعف و زبونی روزافزون "عمود خیمه اسلام" و تشتت و در هم ریختگی در صفوف اوباش اسلامی را می بیند و با عزمی دوچندان برای اقدام بعدی خود (و مثلا تظاهرات ۲۲ بهمن) تدارک می بیند.

مردم دچار وهم جناح مغضوب حکومت و یا ابن الوقت های اپوزیسیون حافظ نظام (نظیر "پنج تن آل عبا") نیستند. که گویا حالا خامنه ای کوتاه می آید و میشود یک جوری جمهوری اسلامی را تعمیر کرد و نگه داشت. دوره سر کشیدن جام زهر و نجات جمهوری اسلامی گذشته است. اگر جام زهری هم در بین باشد کل این سردمداران جنایت اسلامی سر میکشند و همگی با هم میروند. خامنه ای بهتر از هرکسی اینرا می داند و چون مار زخم خورده ای است که مترصد این است که با تمام قوا از دندانهای نیش اش استفاده کند. اتفاقا از جمله اولین کسانی که قربانی آخرین تلاشهای خامنه ای و جناح حاکم برای بقاء خواهند بود همین جناح مغضوب است که دارند سعی میکنند برای نجات خویش و جمهوری اسلامی، خامنه ای را هم نجات دهند! انتخاب خودشان است، کاریش نمی شود کرد. انقلاب کار خودش را میکند. برای جلوگیری از هرگونه چنگ زدن خامنه ای و جمهوری اسلامی با قدرت و صلابتی هرچه بیشتر به رژیم در حال سقوط حمله میبرد. تا کل این دمل چرکین اسلام سیاسی که ۳۰ سال بر مردم ایران و جهان چرک و کثافت و خون پاشیده است را از ریشه درآورد. (۱۲ ژانویه ۲۰۱۰)

tisdag 12 januari 2010

آقای رییس جمهور اسلامی آیا شما هم پنج ماه است حقوق دریافت نکرده اید؟؟!!

تجمع کارگران قسمت قالب بندی وآرماتور بندی نیروگاه برق سنندج واحد سیکل ترکیبی

بنا بر گزارشهای دریافتی توسط اتحادیه آزاد کارگران ایران 25 نفر از کارگران نیروگاه برق سنندج واحد سیکل ترکیبی که در بخش اجرا قسمت قالب بندی و آرماتوربندی کار میکنند به دلیل عدم پرداخت دستمزدهای 5 ماه گذشته توسط پیمانکار مربوطه چند روزی است که دست از کار کشیده و در کمپ کارگری خود که خوابگاهشان نیز میباشد اعتصاب کرده اند که از امروز سه شنبه 22/10/88 در محیط سایت نیروگاه تجمع کردند. لازم به ذکر است که همگی این کارگران غیر بومی می باشند و محل خوابگاهشان نیز در جنب نیروگاه میباشد.به دلیل عدم حضور کارگران در چند روز گذشته پیمانکار قسمت مربوطه که آقای جاویدان نام دارد 25 نفر کارگر جایگزین را از امروز به جای کارگران اعتصابی به سر کار آورده است.لازم به ذکر است که کارگران اعتصابی از طریق امور مالی نیروگاه با خبر شده اند که حقوق کارگران تا پایان آذر ماه که مبلغ 110 میلیون تومان است به پیمانکار مذکور پرداخت گردیده و پیمانکار از پرداخت دستمزدها به کارگران خودداری کرده است. هم اکنون مسئولین نیروگاه و حراست واحد سیکل ترکیبی مشغول پیگیری مسئله می باشند.
اتحادیه آزاد کارگران ایران – 22 دی ماه www.ettehadeh.com

måndag 11 januari 2010

اعتصاب موفقیت آمیز کارگران نیروگاه برق سنندج

اعتصاب موفقیت آمیز کارگران نیروگاه برق سنندج

مينا احدي: به مادران و پدراني كه فرزندشان در خطر اعدام هست

مينا احدي: به مادران و پدراني كه فرزندشان در خطر اعدام هست

انسانها با هم فرق ندارند چه فارس، چه کرُد، چه عرب یا ترک همه انسان هستند و آزادی و حرمت می خواهند

گفتگوی تلفنی فرزاد کمانگر با مادرش و پیام مادرش

به انسانهای شرافتمند و آزادیخواه که در هر کجای دنیا ساکنند!

محمدامین کمانگر

امروزدوشنبه 21 دیماه ساعت ١٠ صبح بوقت ایران فرزاد کمانگر با خانواده اش تماس گرفت. در اينجا متن كوتاهي از اين گفتگو را به اطلاع شما ميرسانم:

فرزاد: سلام مادر امیدوارم سرحال باشید، مادرجان سرحال مثل همیشه

مادر فرزاد: آری عزیزم من بسیار سر حال هستم به وجودت افتخار می کنم باور کن مثل همیشه من سر حال هستم.

فرزاد: مادر از بچه ها چه خبر؟ (شاگردان مدرسه اش)، چه می گویند ، چه می کنند؟ تلویزیونها چه می گویند؟ جواب مادر به این سوالات كوتاه است و تلفن قطع می شود.

بعد مادر فرزاد چنین ادامه داد، حتما سلام مرا به مینا احدی برسانید بگوئید که پیامی به همۀ مادران و خواهرانی که عزیزانشان را از دست داده اند و به مادرانی که عزیزانشان مثل من گرفتار این بلا شده و در زندان هستند بدهد که خودمان برای این عزیزانمان کاری بکنیم .

بعد ادامه می دهد: تمام جوانانی که اعدام شدند و دارند اعدام می شوند و یا آنهایی که هم اکنون در زندانها هستند همه برادران و خواهران من و فرزندان من هستند همچنانکه فرزاد فقط فرزند من نیست. من بارها این را اعلام کرده ام او فرزند همۀ مردم است. انسانها با هم فرق ندارند چه فارس، چه کرُد، چه عرب یا ترک همه انسان هستند و آزادی و حرمت می خواهند، ولی با چه کسی باید صحبت کرد، کجا، چگونه ؟

پیام من به مادرانی که مثل من هستند این است: خواهران خوبم و دختران عزیزم، هر کجا هستیم با هر ایده و فکر و مرامی، باید دست در دست هم بگذاریم، از همدیگر خبر داشته باشیم و متحدانه اعتراض کنیم. یکپارچه بلند شویم مگر چکارمان می کنند، اعدام؟ بله. بگذار اعدام شویم تا دیگر مرگ این جوانان را نبینیم. مادران عزیز تو را بخدا همه با هم دست در دست هم نهیم تا عزیزانمان را آزاد کنیم. من می دانم این آقایان همین حالا همۀ حرفهای مرا گوش میدهند، اما بگذار این حرفها را بشنوند. بگذار مرا اعدام کنند. من خودم، خودم را آتش می زنم. مگر اینها نمی دانند که سرنوشت شاه چه شد، مگرعاقبت صدام حسین را ندیدند. پس نگذارند که به این روز برسند.

مگر این جوانان چه می خواهند غیر از آزادی. فرزاد چه گناهی دارد غیر از آزادیخواهی. الان چهار سال است که در زندان به سر می برد. این اواخر وکیلش چند بار خواسته که پرونده اش را نگاه کند به او گفته اند که پرونده اش گم شده است. وکیلش بخاطر مسئله فرزاد و دهها فرزاد دیگر سکته کرده و در بیمارستان بستری است.

ما که دستمان به جایی بند نیست، اما از شماها، از سازمان حقوق بشر، از احزاب و سازمانهای انسان دوست، و انسانهایي که برای حرمت بشر مبارزه می کنند خواهش می کنم، وضع خیلی خطر ناک است هر روزه دارند جوانان را به دار می کشند. هر کسی هر چه از دستش بر می آید کوتاهی نکند، نگذارید که این جوانان دسته دسته اعدام شوند. شما از ظرف من وکیل هستید این پیام مرا در همه جای دنیا پخش کنید.

این پیام مادر فرزاد کمانگر است. پیامش شجاعانه و صریح و روشن است. به فراخوانش گوش دهید. روی صحبت من همه مردم شریف و آزادیخواه در هر کجا که هستند و بویژه مردم شریف کامیاران هستند که قبل از اینکه دیر شود به یاری مادر فرزاد و عزیزان در بندمان بشتابید. آنها را تنها نگذارید. دست به تجمع بزنید، راهپیمائی کنید و مطمئن باشید که عده زیادی به شما خواهند پیوست. نباید اجازه دهیم که فرزاد و دیگر زندانیان را اعدام کنند. میتوانیم جلویشان را بگیریم. حکومت در بحران دست و پا میزند و وحشت سراپای رهبرانش را گرفته است. این فرصت را نباید از دست بدهیم. بلند شوید و بگوئید اعدام فرزاد و سایرین باید فورا لغو شود، فرزاد و کلیه زندانیان سیاسی باید آزاد شوند.

زنده باد انسانیت

söndag 10 januari 2010

درباره استعفای دیپلمات های جمهوری اسلامی، سفارتخانه های رژیم جنایتکار اسلامی باید بسته شود!

درباره استعفای دیپلمات های جمهوری اسلامی، سفارتخانه های رژیم جنایتکار اسلامی باید بسته شود!

سایه سنگین اعتصاب بر روی بزرگترین پروژه کشور

اختصاصی هم میهن

سایه سنگین اعتصاب بر روی بزرگترین پروژه کشور

بزرگترین پروژه دولتی کشور به دلیل پرداخت نشدن حقوق کارکنان در خطر اعتصاب عمومی و توقف فعالیت قرار گرفته است.
به گزارش خبرنگار هم میهن، پروژه احداث پالایشگاه ستاره خلیج فارس از سال 86 و با هدف تولید روزانه 35 ميليون ليتر بنزين آغاز شد، اما با گذشت سه سال و در شرایطی که تنها 17 درصد پیشرفت فنی داشته در آستانه توقف قرار گرفته است.

بر پایه گزارش های رسیده شرکت های «تهران جنوب» و «بینا»، دو پیمان کار اصلی این پروژه بیش از سه ماه است که دستمزد کارکنان و مهندسان خود را پرداخت نکرده اند. همچنین به دلیل پرداخت نشدن مطالبات 10 پیمان کار خرد این پروژه، اکثر این پیمان کاران نیز برای سه تا پنج ماه است که از پرداخت حقوق مهندسین خود عاجز مانده و در شرف ورشکستگی کامل قرار گرفته اند.

تعدادی از مهندسین مشاور پروژه ستاره خلیج فارس در گفت و گو با خبرنگار هم میهن اظهار داشتند با توجه به پرداخت نشدن دستمزدهای معوقه، قصد دارند تا از ادامه فعالیت خودداری کنند. این متخصصین که اصرار داشتند نام آنها فاش نشود می گویند «طی چند ماه گذشته بارها تلاش کرده ایم تا از مدیران شرکت در مورد وضعیت دستمزدهای خود اطلاع کسب کنیم، با این حال نه تنها هیچ پاسخ مشخصی دریافت نکرده ایم، بلکه حتی کسی حاضر نیست تعهد دهد که این دست مزدها یک روز پرداخت خواهند شد».
پالایشگاه ستاره خلیج فارس، بزرگترین پروژه دولتی کشور است که حتی از آن به عنوان بزرگترین پروژه پالایشگاهی خاور میانه نیز یاد می شود.

این پروژه قرار بود با بیش از 6 میلیارد یورو سرمایه گذاری، کشور را از واردات بنزین بی نیاز سازد. در واقع به پشتوانه ساخت همین پالایشگاه بود که محمود احمدی نژاد مدعی شد به زودی کشور در برابر تحریم های احتمالی بنزین مصون خواهد شد.

با این حال و در شرایطی که اخبار پراکنده، از افزایش روزافزون احتمال تحریم بنزین علیه ایران حکایت دارد، «محمداسماعیل کراچیان»، مدیرعامل شرکت پالایش نفت ستاره خلیج فارس روز شنبه، 12 دی ماه اعلام کرد «احداث این پالایشگاه در بندرعباس 17 درصد پیشرفت فیزیکی داشته و تاکنون 407 میلیون یورو تجهیزات خارجی مورد نیاز این پالایشگاه خریداری شده است».

گفتنی است 6 ماه پیش از اظهارات کراچیان و در تاریخ 10 خرداد ماه امسال، مدیرعامل شرکت پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی ایران مدعی شده بود که این پروژه بیش از 19 درصد پیشرفت داشته است.

به گزارش خبرگزاری شانا، شهنازی همچنین مدعی شده بود این پالایشگاه تا سال 91 راه اندازی خواهد شد؛ امری که بدون در نظر گرفتن احتمال اعتصاب کارکنان و تنها با نگاهی ساده به سرعت پیشرفت کار دور از ذهن به نظر می رسد.

بنابر پیش بینی های اولیه در زمان آغاز پروژه، سال 1390 به عنوان سال راه اندازی این پالایشگاه در نظر گرفته شده بود.

برخی گزارش ها حاکی از آن است که علت توقف پرداخت دستمزد متخصصین ساخت پالایشگاه ستاره خلیج فارس، تغییر سیاست دولت برای اجرای پروژه های کلان کشوری است.

بر پایه این گزارش ها، به دلیل شرایط ویژه کشور، دولت از سرمایه گذاری در زیرساخت های کلان اقتصادی که تضمین کننده دورنمای کشور است منصرف شده و قصد دارد معدود سرمایه گذاری های خود را بر روی پروژه هایی که بازدهی سریع و کوتاه مدت دارند متمرکز کند.

در همین راستا خبرگزاری ایسنا در تاریخ اول مهر از تشکیل جلسه ای در شرکت پالایش و پخش فرآورده های نفتی خبر داد. به گزارش ایسنا مسوولان پالايش و پخش فراورده‌هاي نفتی درصد هستند كه بيشتر توجه خود را به طرح‌هاي بهينه‌سازي و توسعه ظرفيت پالايشگاه‌هاي موجود معطوف كنند.

هرچند برخی کارشناسان نفتی مدعی هستند آنچه از جانب مسوولین به عنوان طرح های «بهینه سازی» معرفی می شود، غالبا طرح های «تغییر کاربری» است؛ به این معنا که دولت برای جبران کمبود شدید بنزین تصمیم گرفته است تا از پالایشگاه های موجود خود بخواهد تمامی تمرکز خود را بر روی تولید بنزین بگذازند و تولید دیگر فرآورده های نفتی را متوقف کرده و یا دست کم کاهش دهند

.

    lördag 9 januari 2010

    ۱۰ دقیقه با حمید تقوائی: جمهوری اسلامی فرو می پاشد (ویدئو)، آرشیو برنامه های ده دقیقه ای

    ۱۰ دقیقه با حمید تقوائی: جمهوری اسلامی فرو می پاشد (ویدئو)، آرشیو برنامه های ده دقیقه ای

    سفارتخانه های جمهوری اسلامی باید برچیده شوند!

    سفارتخانه های جمهوری اسلامی باید برچیده شوند!

    قابل توجه متقاضيان پناهندگي در آلمان! توقف ديپورت پناهجويان ايراني در چند استان آلمان

    توقف ديپورت پناهجويان ايراني در چند استان آلمان

    قابل توجه متقاضيان پناهندگي در آلمان

    سركوب وحشيانه تظاهركنندگان در ايران توسط مزدوران حكومت اسلامي و موج اعدامها در ايران باعث شده كه مقامات حكومت آلمان در چندين استان بازپس فرستادن ايرانيان به اين كشور را متوقف كند. اين تصميم در عين حال به دليل اعتراض سازمانهاي مدافع حقوق انساني و پناهندگان به سياستهاي ضد پناهندگي دولت آلمان اتخاذ شده است.

    دولت آلمان از ضرورت بررسي مجدد قانون پناهندگي در مورد ايرانيان حرف ميزند.

    براي پذيرفته شدن فوري پناهندگي صدها نفر ايراني در آلمان بايد متحدانه اقدام كنيم.

    بحث در مورد پناهندگي فراريان از جهنم جمهوري اسلامي در آلمان بالا گرفته و موضوع پناهنده شدن چند نفر در رسانه هاي اين كشور نيز منعكس شد از جمله پناهندگي دختراني كه در مسابقات ورزشي در آلمان كشف حجاب كردند و يا پناهندگي دختر كلهرو يا خبرنگاران فراري از ايران.

    اما اكنون آلمان شاهد ورود تعداد بيشتري از دانشجويان و خبرنگاران و جواناني است كه در ايران جانشان به خطر افتاده و به اين كشور پناهنده شده اند. سياست ضد پناهندگي دولت آلمان و اعمال فشار غير انساني به ايرانيان براي بازگشت به كشورشان يك موضوع دائمي كشمكش بين سازمانهاي مدافع حقوق پناهدنگي و از جمله فدراسيون پناهندگان ايراني با دولت آلمان بوده است.

    در ايران مقامات حكومت اسلامي از اعدام محاربين حرف ميزنند و هر روز خبر اجراي حكم اعدام تعدادي به گوش ميرسد. ما در آلمان با فعاليت گسترده افشاگرانه و ايرانيان با برگزاري دهها ميتينگ و حركت اعتراضي به افكار عمومي اين كشور اعلام كردند كه در ايران يك انقلاب عظيم بر عليه حكومت اسلامي در جريان است و اخبار فعاليتها و مبارزات مردم ايران از طريق فيس بوك و سايتهاي متعد خبري و همچنين اطلاعيه هاي مطبوعاتي و مصاحبه هاي متعدد فعالين مدافع حقوق انساني منعكس شده است.

    ما در سايت اومانيستها و در سايتهاي ديگر آلماني و همچنين با انجام مصاحبه با رسانه هايي نظير راديو سراسري آلمان و تلويزيونهاي متعدد مثل فونيكس و يا " ز –د اف" در مورد مهمترين وقايع در ايران افشاگري كرده و تا كنون اين نوشته ها و ارزيابيها انعكاس مطبوعاتي زيادي داشته است. دو ماه قبل كمپين" آزيل براي اكس مسلم و يا محاربين" از سوي چندين سازمان آلماني و ايراني اعلام شد و متن بيانيه ما در دفاع از حق پناهندگي ايرانيان با امضا چند هزار نفره براي دولت آلمان ارسال شد. ما خواهان به رسميت شناخته شدن پناهندگي همه كساني شديم كه از مذهب اسلام دست كشيده و از كشورهايي نظير ايران به آلمان پناهنده شده اند.

    روز هشت ژانويه در رسانه هاي آلماني خبري منعكس شد مبني بر اينكه تعدادي از استانهاي آلمان اعلام كرده اند كه ايرانيان را به اين كشور بازپس نمي فرستند. دوستان زيادي براي ما نامه نوشته و اين تصميمات را در عين حال در اثر فعاليت كمپين دفاع از حق پناهندگي محاربين و دفاع از حقوق پناهندگان در رسانه هاي آلماني دانستند. .

    در هامبورگ يك ايراني كه در خطر اعزام اجباري به ايران بود روز هفت ژانويه حكم ديپورتش متوقف شد و وزير داخله آنجا آنته مولر گفت: هيچ ايراني را باز پس نمي فرستيم. فعلا در استانهاي شلويچ هولستان و راين لند فالزايرانيان متقاضي پناهندگي در صورت داشتن پاسخ منفي و يا تمام شدن دوره دولدونگ به ايران باز پس فرستاده نميشوند. در بايرن و هسن و تورينگن و نورد راين وستفالن بادن ورتمبرگ و سارلند فعلا ديپورت بطور كامل متوقف نشده است مقامات دولت آلمان ميگويند بدليل اوضاع سياسي در ايران بايد د رمورد قانون پناهندگي بررسي هاي جديدي شود. در چند ماه اخير طبق اخباري كه ما دريافت داشته ايم تعداد بيشتري از ايرانيان پاسخ مثبت گرفته اند.

    در اين اوضاع بايد براي حق پناهندگي همه ايرانيان در آلمان و گرفتن پاسخ سريع براي تعداد زيادي از متقاضيان پناهندگي كه سالها در اين كشور سرگردان هستند و همچنين براي جوانان و مردمي كه اخيرا به آلمان پناهنده شده اند اقدام كرد. پناهنده شدن حق همه انسانهايي است كه از دست دستگيري و شكنجه و اعدام فرار ميكنند و بايد همه دولتهاي اروپايي را براي پذيرش فوري پناهندگي " محاربين" و فراريان از دست حكومت فاشيست اسلامي تحت فشار گذاشت.

    مينا احدي

    ۹ ژانويه ۲۰۱۰

    www.minaahadi.com

    minaahadi@aol.com آدرس ایمیل جهت جلوگیری از رباتهای هرزنامه محافظت شده اند، جهت مشاهده آنها شما نیاز به فعال ساختن جاوا اسكریپت دارید

    اينجا چند لينك از مصاحبه هاي مينا احدي در رسانه هاي آلماني

    http://hoerbar.radio-z.net/de/politik-beitraege/themen/45887-enter-title.html

    http://www.tagesspiegel.de/weltspiegel/Iran;art1117,2977533

    http://hpd.de/node/3926

    http://hpd.de/node/8510/

    http://hpd.de/node/7273

    fredag 8 januari 2010

    انقلاب و شكست جمهوري اسلامي در دو عرصه مهم

    جمهوري اسلامي في الحال در دو عرصه اساسي از انقلاب مردم آشكارا شكست خورده است. يكي لشكر كشي مستقيم و سركوب و جنايت است كه طي چند ماه گذشته تا كنون سياست رسمي حكومت بوده و هست. و ديگري تلاش براي تعرض سياسي و تظاهرات حمايتي از رژيم. شكست در اين دو عرصه يعني سركوب مستقيم و تعرض سياسي، به معناي اينست كه انقلاب ايران يك مرحله مهم و برگشت ناپذير را پشت سر گذاشته است. از همان ٢٩ خرداد رسما رهبر حكومت اعلام كرد كه افسار جلادانش را باز خواهد كرد تا هرچه خواستند بر سر مردم بياورند. بارها و بارها گفتند اجازه تحرك و تظاهرات و شعار دادن عليه سران حكومت را نميدهيم، تنبيه ميكنيم، مجازات ميكنيم، و سركوب ميكنيم، مانور ضد شورش راه انداختند، كهريزك و جنايات و بيرحمي هاي بسياري را عليه مردم به كار گرفتند. بروي تظاهرات مردم آتش گشودند. لشكر بسيج و سپاه و لباس شخصي هاي مزدور را به جان مردم انداختند و جلوي دوربين ها و جلوي چشم مردم با وحشي گري تمام به مردم تيراندازي كردند و زدند و شكستند و زخمي كردند و بسياري را دستگير كردند. طي اين مدت صدها نفر از عزيزان مردم بيرحمانه قرباني شدند. شكنجه و تجاوز و توحشي كه عليه دستگير شدگان تظاهراتها صورت گرفت براستي قابل توصيف نيست. اما هيچكدام از اين وحشي گريها و سركوبها و بگير و ببندها و كشتارها ذره اي قادر نشد جنبش و اعتراض و تظاهرات مردم را عقب براند يا تخفيف دهد. از ٢٣خرداد تا ٦ دي شاهد تظاهراتهاي ميليوني مردم با شعارهايي هرروز راديكال تر عليه حكومت بوده ايم. آخرينش ٦ دي (مصادف با عاشورا) بود كه پژواك گسترده اي در ايران و در سطح جهان يافت و بسياري از رسانه هاي بين المللي اعلام كردند كه جمهوري اسلامي امكان بر سر پا ماندن در مقابل مردم را ندارد. خيلي ها كه تا اين زمان فكر ميكردند حركت مردم، اعتراضي به "انتخابات" و امثال اينهاست و بزودي تمام خواهد شد، متوجه شدند كه مساله جدي تر است. مردم كل حكومت را نميخواهند. نه فقط تهران بلكه مردم شهرهاي متعددي در اين حركت شركت كردند. شعارها كل حكومت را نشانه رفت. شماري از زنان چادر بر گرفتند. سركوبگران در خيلي موارد مجبور به فرار در برابر حمله مردم شدند. "عاشوراي حسيني" كه معمولا روز جشن حكومت اسلامي بود، به روز عزاي واقعي حكومت تبديل شد.

    بعد از ٦ دي جمهوري اسلامي براستي به وحشت افتاد. فرياد مرگ بر ديكتاتور مرگ بر خامنه اي و مرگ بر اصل ولايت فقيه و چادر برگرفتن زنان در تجمعات و آتش زدن عكس خميني، به آنها تاكيد كرد كه مردم از موسوي و كروبي و شركا عبور كرده اند. به آنها تاكيد كرد كه اين جنبش آمده است كه كار حكومت را تمام كند و هيچ جناح آن قادر به كنترل آن نيست. اين يك انقلاب واقعي است. جمهوري اسلامي در اينجا به همان تلاشي متوسل شد كه معمولا حكومتهاي منزوي و منفور ميزنند: راه انداختن كارناوال و راهپيمايي حمايت از حكومت. بعد از تهديدات و تبليغات بسيار بر سر آتش زدن عكس خميني و تلاشهاي همه جانبه توسط كل رسانه هاي مزدور و سران و دست اندركاران حكومت، روز ٩ دي را روز راهپيمايي در حمايت از ولي فقيه اعلام كردند. اخبار و گزارشهاي متعددي گوياي اينست كه حكومت از سراسر ايران نيرو جمع كرد. بسياري را تهديد كرد كه بايد شركت كنند. به آنها كه حاضر به شركت شوند وعده جايزه و ارتقا و مرخصي با حقوق داد. بسيج و سپاه و اياديش را لباس شخصي پوشاند و به تهران آورد. سرويسهاي ويژه گذاشتند و تمام ماشين حكومتي را براي برگزاري هرچه كسترده تر اين تظاهرات به حركت در آوردند. اما اينجا هم آشكارا شكست خوردند. شمار شركت كنندگان در اين تظاهرات از جانب چندين رسانه دولتي كه معمولا دروغ پردازي و اغراق كارشان است، چند ده هزار گزارش شد. بيشترين تعدادي كه ذكر كردند چند صد هزار بود كه شاهدين عيني آنرا اغراق و دروغ ميدانند. حتي اين رقم چند صد هزار از رقم چندين ميليون مردم انقلابي در تظاهراتها، چندين برابر كمتر بود. و مهمتر اينكه روحيه و قيافه و هيبت تظاهرات كنندگان با عكس خميني اين فضاي شكست را منعكس ميكرد. هيچ مفسر و روزنامه نگار نيمه مستقلي جرات نكرد اين را براي حكومت يك پيروزي قلمداد كند. اين يك شكست سياسي آشكار براي حكومت اسلامي بود كه بر روحيه نيروهاي سركوب حكومت بي ترديد تاثيراتي فوري گذاشته است. فكر نميكنم جناح حاكم جرات كند به سادگي بار ديگر دست به تظاهرات رسمي حمايتي از خود بزند. چون در حركت بعدي نفس شكست سياسي شان ميتواند سرعت سقوط حكومت را چندين برابر افزايش دهد.

    بدنبال اين شكستهاي اساسي حكومت اسلامي سرمايه داران است كه كل طيفهاي رنگارنگ بورژوايي از ليبرال ها و جناح مغضوب و ناسيوناليستهاي پروغرب و ناسيوناليسم قومي، آب در لانه شان افتاده است. قطب نماي خودرا گم كرده اند. هرروز چيزي ميگويند و سياستي را اعلام ميكنند تا روز بعد خلاف آنرا بگويند. موعظه مضحك "خشونت نكنيد" و "تعامل كنيد" و تقلايي كه تحت عنوان "راه برون رفت از بحران" توسط موسوي و شركا براه افتاده، و تلاشي كه براي سربراه كردن خامنه اي انجام ميشود، همراه است با اشاراتي هرروزه به اينكه جمهوري اسلامي در سراشيب سقوط افتاده و بدون رفتن خامنه اي كار آن تمام خواهد بود. و طرحهايي نيز بر اين اساس از جانب گروههايي از اينها از جمله گنجي و سروش و مهاجراني و شركا ارائه شده است كه تنها معنايي كه از آن ميشود گرفت تلاش براي اينست كه جمهوري اسلامي را تا حد نهايي اي كه امكان پذير است كه عقب بنشيند اما از هم نپاشد، اصلاح كنند. اينها رضايت داده اند كه خامنه اي برود، احمدي نژاد كنار گذاشته شود، زندانيان آزاد شوند، و عده اي شكنجه گران محاكمه شوند، اما قانون اساسي و نهادهاي اصلي حكومت دست نخورده باقي بمانند و يك رئيس جمهور جديد از جانب مردم براي اين حكومت انتخاب شود! از نظر تئوريك و تجريدي چنين عقب نشيني اي از جانب جمهوري اسلامي قابل تصور بنظر ميرسد. اما سوال اينست كه چه كسي ميخواهد زنگ را سر گربه ببندد؟ اگر قرار است همين عقب نشنيني ها با فشار انقلاب مردم به خامنه اي و جناح حاكم تحميل شود، فقط يك كودن سياسي نميتواند بفهمد كه مردمي كه خامنه اي و احمدي نژاد را وادار به فرار ميكنند، به باقي ماندن هيچ گوشه اي از اين حكومت و به سركار آمدن هيچ شخصيت امروز و ديروز حكومت رضايت نخواهند داد. به هيچ گوشه اي از سنتها و قوانين و نهادهاي ضد مردمي حكومت رحم نخواهند كرد. بهررو اين تلاشها كاملا قابل درك و قابل فهم است. هيچكدام از اينها با رفتن جمهوري اسلامي شانسي براي عرض اندام در جامعه را ندارند. در عين حال همه اينها در شرايطي هستند كه به حضور مردم در صحنه سياسي براي حفظ فيزيكي خويش نياز دارند. اين موقعيت پارادوكس و متناقض اينهاست كه تا آخر ادامه خواهد يافت و آنها را ناچار ميكند كه هم به نعل هم به ميخ بزنند. سردرگمي اين طيف گسترده را به وضوح امروز ميتوان ديد. هيچ پلاتفرم روشني براي آينده ندارند. طرحهايشان توخالي و پر از سوراخهاي غير قابل پركردن و غير قابل توضيح است. جناحهاي بورژوايي غرب نيز از رسانه هايشان ميتوان متوجه شد كه مانده اند كدام نيرو را جلو بيندازند. از چه كسي حمايت كنند. با چه طرحي با اوضاع رو برو شوند و چه فيلي را هوا كنند. ما پيش از شروع اين انقلاب بارها گفته ايم كه بورژوازي با بحران حاكميت در ايران روبروست و هيچ پاسخي به اين بحران ندارد. امروز اين واقعيت به صورت يك حقيقت غير قابل كتمان جلوي چشم همگان قرار گرفته است.

    جناح خامنه اي و كل حاكمين امروز اسلامي، در برابر شكست سياسي و نظامي خويش، شروع به تهديد و عربده كشي كرده اند. از اعدام محاربين و دستگيريهاي گسترده و يك سويه كردن اوضاع كف بردهان مي آورند. محاكماتشان را في الحال شروع كرده اند، بنا به شواهدي احكام اعدام را به شماري از زندانيان اعلام كرده اند. اين نيز قابل فهم است. اين حكومت در شرايط شكست همه جانبه خويش راهي جز ايستادن و جنگيدن و سركوب كردن بيشتر ندارد. اما مساله اينست كه همين راه را هم در واقع ندارد. نيروهاي سركوبش روحيه باخته اند. صفوفش به شدت در هم ريخته است. اتوريته رهبرش زير سوال رفته است. ترس به جان همگي شان افتاده است. اينها ميدانند و ديده اند كه يك بار در همين ٢٩ خرداد به اين سياست رو آوردند و شكست خوردند. و هيچ دليلي نمي بينند كه بعد از تحمل يك عالمه شكست و عقب نشيني، اين بار با اعدام شماري از مردم ميتوانند بر اوضاع سوار شوند. شواهدي دال بر اين است كه خيلي هاشان در تدارك پيدا كردن جايي براي فرار هستند. همه كس از ظرفيت جنايت اين حكومت خبر دارد. اينها هنوز ميتوانند با بيرحمي جنايت كنند. اما همانگونه كه در ابتدا اشاره شد هر تلاشي براي خون پاشيدن به جامعه و انقلاب، بطور قطع محكوم به شكست است و حتي ميتواند اثرات تسريع كننده اي بر روند فروپاشي اين حكومت داشته باشد. اين ها درست در شرايطي كه دارند عربده كشي ميكنند، يكي از مهرهاي درشتشان بنام سعيد مرتضوي را كه شهره خاص و عام است را بعنوان متهم اصلي جنايات كهريزك معرفي كرده اند. سه تن از قربانيانشان در كهريزك را مجبور شده اند با عنوان مذهبي و محترمانه "مرحوم" ياد كنند. وعده محاكمه متهمين جنايات كهريزك را ميدهند. نفس همين يك قلم در اوج تهديد اعدام و كشتار، ميتواند وضعيت بشدت شكننده حكومت را برملا كند. شخص خامنه اي از كنترل ارگانهاي اطراف خويش ناتوان مانده است. باند احمدي نژاد و پاسداران و كيهان شريعتمداري، حتي پاي رضايي و لاريجاني و هاشمي و عده اي ديگر را كه ميشود آنها را سانتر حكومت ناميد، به ميان كشيده اند و حكم اعدامشان را داده اند. اما از سوي شماري از روحانيون و سران جناح مقابل جوابهاي خويش را نيز گرفته اند. اين روزها اخباري از حجاب برگيران دختران كاراته كار در مسابقات بين المللي، و بعد عدم بازگشت كل تيم كاراته به ايران و پناهنده شدن آنها به آلمان، پناهنده شدن سركنسول جمهوري اسلامي در نروژ در اعتراض به كشتارها، نشانه هايي از شروع روند فروپاشي حكومت است كه بي ترديد با سرعت بيشتري به جريان خواهد افتاد و نمونه هاي بسيار بيشتري از اين نوع فرار از حكومت و زدن زير قوانين حكومت را از اين پس چه در خارج و حتي در سطح گسترده اي در ايران شاهد خواهيم بود. حجاب برگيران زنان در عاشورا يك نمونه است كه ابعادي سراسري به خود خواهد گرفت. فرار از نهادي هاي سركوب گسترده تر و چشمگير خواهد شد. خواستهاي راديكال تر مردم به جلو صحنه خواهد آمد. در بالاي حكومت و در خود جناح خامنه اي - احمدي نژاد شكافهاي عميق تري بيرون خواهد زد. بطور خلاصه جمهوري اسلامي راهي براي باقي ماندن ندارد. و همانگونه كه ما از ابتداي اين انقلاب گفتيم و تاكيد كرديم هيچ بخشي از جناحها وشخصيتهاي امروز و ديروز حكومت و حتي كساني كه بطور ضمني از آن حمايت كرده اند، شانسي براي به قدرت رسيدن و آرام كردن اوضاع ندارند. اما بايد توجه داشت كه اين شروع فروپاشي حكومت به معناي سرراست بودن و ساده پيش رفتن انقلاب نيست. بورژوازي طرحها و شخصيتها و توطئه هاي بسياري را براي به انحراف كشيدن و شكست انقلاب جلو خواهد كشيد. از اين نظر انقلاب جاري هنوز واكسينه نيست. از نظر رهبري، نقش چپ و كمونيسم، چشم انداز، سازمان، سراسري شدن، جايگاه و نقش تعرض ويژه و مستقل كارگري، و پايه گذاري نهادهاي قدرت بعد از جمهوري اسلامي، انقلاب بايد راه درازي را بپيمايد. صفوف انقلاب بايد شفاف تر شود. چپ و راديكاليسم كارگري بايد مهر خودرا بارز تر بر روند تحولات بكوبد. در اين زمينه نيز البته ميتوان به سرعت تحولات و پيشروي ها در دوره انقلابي اميدوار بود اميدورم در جاي ديگري بيشتر سخن بگوييم.*

    بعد التحرير: درست بعد از به پايان بردن اين مقاله، خبر استعفاي روح الله حسينيان از اعضاي شاخص و تندروي جناح خامنه اي منتشر شد. گويي آفتاب آمد دليل آفتاب. اين در واقع تاييدي بر روند فروپاشي و شروع فرارها و استعفاهاست كه در ادامه پناهنده شدن كنسول جمهوري اسلامي در نروژ مورد اشاره قرار گرفت. حسينيان ميگويد: "اينجانب نزديك به دوازده سال است كم و بيش در حال مبارزه با جريان انحرافي به اصطلاح‌ اصلاح‌طلبان هستيم. خداوند خود مي‌داند كه چه ظلم ها، فشارها، تهمت‌ها، توهين‌ها و تحقيرها را از اين جماعت شنيدم و ديدم. در اين ميان نصحيت‌ها و زخم‌ زبان‌هاي دوستان را با همه تلخي‌هايش به جان خريديم؛ اما به ياري خداوند كه همه انگيزه‌ام او بوده هرگز احساس ضعف و ناتواني نكردم؛ اما امروز بيش از هر زماني احساس دلشكستگي و سرخوردگي مي‌كنم..."