fredag 25 december 2009

کل رژیم نشانه است! این جنبش انفجار خشم فروخورده مردم است

پیام شانزده آذرامسال : کل رژیم نشانه است
حمید تقوائی


این نوشته برمبنای یک گفتار تلویزیونی تنظیم شده است.

پیام شانزده آذر امسال بروشنی این بود: کل نظام نشانه است. مردم با اعتراضاتشان، با شعارهایشان و اقداماتشان در شانزده آذر اعلام کردند که این حکومت را نمیخواهند. این حکومت باید برود و این پیام آنقدر روشن و واضح بود که حتی رسانه های غربی و بعضا شخصیتها و دولتهای غربی هم آنرا شنیدند و اینطور پیشبینی کردند که حرکت مردم ایران تا کنار زدن کل این حکومت به پیش خواهد رفت. خیلی ها فهمیدند که مردم هیچ تخفیفی و سازشی در کارشان نیست و با هیچ گوشه این حکومت سر سازگاری ندارند.

یک اقدامی که این حقیقت را خیلی روشن بیان کرد این بود که مردم در خیابانهاعکس خمینی را هم در کنار عکس خامنه ای به آتش کشیدند. و این ولوله ای در میان صفوف حکومت انداخت. تا آنجا که به مردم مربوط میشود این اقدام امر عجیب و یا غیرمنتظره ای نبود. از همان روز اول این جنبش روشن بود که مردم علیه این حکومت ایستاده اند و میخواهند آنرا بزیر بکشند و گرچه به بهانه انتخابات این حرکت شروع شد ولی بسیار از آن فراتر میرفت. همچنانکه از روز اول ما اعلام کردیم این جنبش انفجار خشم فروخورده مردم است که سر باز کرده است و مردم مبارزه شان را تا سرنگونی جمهوری اسلامی ادامه خواهند داد. تجربه ۵- ۶ ماهه اخیر این حقیقت را خیلی روشن در برابر چشم همگان قرار داده است. مردم دست اندرکار سرنگونی جمهوری اسلامی هستند و نه تعمیر و یا مرمت آن و یا تغییر این یا آن مقام حکومتی و یا این یا آن جناح و یا رئیس جمهور. بنابر این پاره کردن عکس خمینی که پایه گذار و نماد و سمبل این رژیم جنایت و توحش هست امری کاملا قابل انتظار و طبیعی است. برای هر کس که حتی از دور ناظر اوضاع ایران است و حقیقت خواست و اعتراضات مردم را میشناسد نیز این امر نامنتظره و عجیب نیست. و باید منتظر بود که در آینده اعتراضات مردم بیشتر با چنین اقداماتی و با شعارهای کوبنده تر و تعرض محکم تری ادامه پیدا کند.

ولی البته برای جناحهای حکومتی مساله کاملا فرق میکند. هر یک از دو جناح سعی کرد که از این مساله استفاده خودش را بکند. جناح غالب یا جناح خامنه ای که هدف مستقیم اعتراضات مردم است تلاش کرد از این اتفاق پرچمی برای تعرض به جناح مقابل بسازد. تلویزیون جمهوری اسلامی این صحنه را چندین بار نشان داد و بر اساس آن شروع کردند به رجز خوانی و خط و نشان کشیدنها که میگیریم و می بندیم و دیگر تحمل نمیکنیم! گویا تا بحال خیلی داشتند تحمل میکردند! در هر حال این موضع نشانگر اشتباه محاسبه و پرت بودن حکومتیها از اوضاع سیاسی ایران و جنبش انقلابی جاری است. در هر انقلابی چنین مقاطعی پیش می آید. مقاطعی که حکومت تصور میکند با اتکا به مقدسات و تابوهایش میتواند در یک موضع تعرضی و حق بجانب قرار بگیرد و به مردم بتازد. در زمان شاه توهین به اعلیحضرت یکی از این تابوها بود و در زیر اختناق آریامهری هرکس میخواست با هر کس تصفیه حساب کند طرف را به توهین به اعلیحضرت متهم میکرد! اما در همان جامعه وقتی اختناق شکست و انقلاب شروع شد مرگ بر شاه عادی ترین و رایج ترین شعار مردم شد و از دست حکومت هم با تمام دستگاه ساواک و زندانهایش کاری ساخته نبود. امروز هم جامعه ایران از "مقدساتی" مثل ولی فقیه و اصل ولایت فقیه و خمینی و اسلامیت نظام عبور کرده است. تنها ابلهان حاکم فکرمیکنند با آویزان شدن به این مقدسات و تابوهای لگدمال شده شان میتوانند کسی را مرعوب کنند و یا از یک موضع حق بجانب به مردم تعرض کنند.

از طرف دیگر جناح مغلوب، جناح موسوی و کروبی و اعوان و انصارشان هم سعی کردند از این واقعه برای محدود کردن حرکت مردم در چارچوب نظام و رجعت به دوره خمینی که هدف اعلام شده شان هست استفاده کنند. برای توده مردم خمینی و دوره خمینی دوره آغاز سرکوبگریها و کشتارها بود و جامعه هنوز فجایعی مثل حمله به زنان و به شوراهای کارگری و به کارگران بیکار و به دانشگاهها و به کردستان و کشتارهای سی خرداد ۶۰ و تابستان ۶۷ را فراموش نکرده است. اما برای جناح مغضوب که در آن دوره خود از ارکان دستگاه کشتار جمهوری اسلامی بوده است طبیعی است که در آرزوی دوره خمینی و بازگشت به آن دوران باشد. این تلاشهای جناح موسوی به جائی نرسید چرا که اعتراض و نارضائی و درد مردم فقط احمدی نژاد نیست و از روز اول هم نبود، بلکه کل حکومت جنایت و توحش جمهوری اسلامی است. این را جامعه از همان روز اول اعلام کرد و هر چه بیشتر جلو آمدیم مردم صریح تر و مستقیم تر و علنی تر در برابر کل حکومت قرار گرفتند. این خط باز گشت به خمینی و اصلاحات و قانون اساسی از همان ابتدا جایگاهی در میان مردم نداشت. اگر درد مردم اینها بود اصلا اعتراضات خیابانی شروع نمیشد.

در هر حال این خط شکست خورده فکر کرد فرصتی بدست آورده است که آتش کشیدن عکس خمینی را توطئه جناح مقابل وانمود کند و بگوید این کار خود جناح حاکم و تلویزیون رژیم است که میخواهند دستگیر کنند و بزنند. حتی تلاش کردند بنوعی مردم را به تظاهرات در دفاع از خمینی فرابخوانند. اینجا هم باز عقب ماندگی این جناح را از اوضاع بروشنی میبنیم. اینها هم مثل برادران اصولگرایشان در این توهم به سر میبرند که میشود با تابوی خمینی و تقدس "پایه گذار نظام" در یک موضع تعرضی و حق بجانب قرار گرفت و مردم را بدنبال خود کشید. فکر کردند میتوانند با این ترفند مردم را به دنبال سازش و مرمت و تعمیر رژیم بکشانند. و مساله را در چارچوب دعوا با احمدی نژاد محدود کند. اما دیگر برای این نوع ترفندها دیر شده است. مدتهاست که دیر شده است. اگر قرار بود مردم به این نوع سیاستها توهم داشته باشند خاتمی هنوز بر سر کار بود! جامعه از این نوع سیاستها عبور کرد چون این رژیم اصلاح بردار نیست و مردم اینرا در تجربه هر روزه شان عمیقا درک کردند. مردم در یک تجربه سی ساله متوجه شدند که هیچ نوع اصلاح و بهبود و تغییر مثبتی در وضعیتشان امکان پذیر نیست. و انقلاب حاضر نتیجه این آگاهی اجتماعی است. این جنبش تنها پاسخی به ولی فقیه و احمدی نژاد و دولتش نیست، بلکه پاسخ کوبنده ای به کل نظام حاکم است.

بنابرین این نوع شخصیتها و سیاستهائی که جلو میآیند تا حرکت مردم را محدود کنند و در چارچوب نظام نگاهدارند، شکستشان فی الحال اعلام شده است. نفس اینکه در شانزده آذر مردم عکس خمینی را پاره کردند و آتش زدند پیام روشنی است که به کل دنیا اعلام میکند مردم در برابر کل این نظام قرار گرفته اند. ازینرو تقلاهای هر دو جناح در عکس العمل به این پیام به سرعت به یک تلاش مضحک و بی نتیجه تبدیل شد. به سرعت هر دو جناح فهمیدند که نمیتوان با آتش بازی کرد! چه جناحی که میخواست به این بهانه حمله ای را به جناح مقابل و به کل جامعه سازمان بدهد، و چه جناحی که میخواست مردم را در دفاع از خمینی بخیابان بیاورد فورا فهمیدند که امکان دست زدن به چنین مانورهائی را ندارند. جناح غالب متوجه شد که هر نوع دستگیری و تهاجمی حتی به سران جناح مغلوب آتش اعتراضات را شعله ورتر خواهد کرد و لذا از امشب به فردا رجزخوانیهایش جای خود را به دلجوئی و موعظه ونصیحت داد و افراطی ترینشان اعلام کرد که رفسنجانی و موسوی و کروبی ناچیزتر و بی اهمیت تر از آنند که حتی ارزش دستگیر کردن داشته باشند. یعنی زورمان نمیرسد دستگیرشان کنیم! آتش اعتراض مردم شدید تر میشود و از پسشان بر نمی آئیم! جناح موسوی هم فهمید که مردم به هر بهانه ای به خیابان بریزند از شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه و کل نظام نشانه است و غیره کوتاه نخواهند آمد و باید منتطر پاره شدن عکسهای بیشتری از خمینی و خامنه ای و لگد مال شدن تابوها و مقدسات بیشتری بود! هر دو طرف بعد از یک شلتاق اولیه عقب نشستند و دوباره در کابوس حفظ نظام و چاره جوئی برای نجات نظامشان فرو رفتند.

و بالاخره این شانزده آذر پیام روشنی هم برای اپوزیسیون داشت. شانزده آذر جواب کوبنده ای به همه کسانی بود که جنبش و حکومت انقلاب مردم را به حساب دعواهای درون حکومتی میگذارند و فکر میکنند چون مردم به بهانه انتخابات به خیابان ریختند موضوع و مساله مورد اعتراضشان هم فقط انتخابات بود. اینجا منظورم کسانی مثل موسوی و کروبی و یا کدیور و سازگارا و شیرین عبادی نیست. اینها هدف و سیاستشان همین است چون خواهان حفظ جمهوری اسلامی حداکثر با ظاهر و رنگ متفاوتی هستند. منظور من نیروهائی از اپوزیسیون است که خواهان سرنگونی حکومت هستند اما جوهر و مضمون انقلاب مردم را نمیبینند و آنرا بحساب دعوای جناحها میگذارند. به نظر من تحلیل و شناخت این نیروها سطحی و کلیشه ای است. متوجه نیستند که هر انقلابی از همه امکانات و فرصتها استفاده میکند تا امر خودش را یعنی سرنگونی حکومت را به پیش ببرد. مردم از دعواهای درونی رژیم، که خودش انعکاسی از مبارزات مردم و فشار بر کل رژیم از پائین بود، استفاده کردند که بخیابانها بریزند و شعار بدهند مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر اصل ولایت فقیه، عکس فقیه قبلی و فعلی را به آتش بکشند و سمبلها و مقدسات این حکومت را لگدمال کنند. این حرکت و اعتراض و مبارزه مردم در واقع از دعواها و اختلافات و کشمکشها بین بالائیها استفاده کرد برای اینکه قد راست کند و بجلو برود. این اشتباه اگر از سر عوامفریبی نباشد از سر سادگی و سطحی نگری است که کسی فکر کند مردمی که با شعار رای مرا پس بگیر در همان روز اول به خیابانها ریختند دردشان انتخابات و رایشان بود.

در هر جامعه اختناق زده ای وقتی انقلاب شروع میشود مردم دست میبرند به اولین امکانات موجود. و این امکانات معمولا با دعواهای درون حکومتی ایجاد میشود. میتوان گفت این استفاده از شکافهای حکومت در واقع جزئی از مکانیسم انقلابها است. انقلاب معمولا در کشورهای دیکتاتوری و اختناقزده در میگیرد و در چنین جوامعی هیچ نوع امکان بیان اعتراضات نیست، احزاب رادیکال ممنوع هستند، مطبوعات آزاد وجود ندارد و مردم در هیچ سطحی حق متشکل شدن و اعتراض و اعتصاب و تجمع و غیره و غیره ندارند. در چنین شرایطی وقتی جامعه به نقطه جوش میرسد، چیزی طبیعی تر از این نیست که مردم با استفاده از شکافهای درونی دستگاه اختناق جلو بیایند تا کل این دستگاه را در هم بکوبند. مردم به این نوع امکانات متوسل میشوند نه به این خاطر که مساله شان همان مساله دار و دسته حکومتی است، کاملا بر عکس مردم از این اختلافات استفاده میکنند که کل نظام را بزیر بکشند. در انقلاب ۵۷ ما همین روند را شاهد بودیم و در انقلاب جاری هم همین پروسه در حال طی شدن است.

به نظر من این نظریه که استفاده مردم از دعوای بالائیها به معنای حمایت مردم از این یا آن جناح حکومت است امروز دیگر پاسخ خود را گرفته است. همانطور که در ابتدا اشاره کردم حرکت اعتراضی مردم در شانزده آذر خیلی صریح و روشن اعلام کرد که مردم کل حکومت را نشانه گرفته اند. یکی از رسانه های غربی اینطور نوشته بود که در شانزده آذر مردم اعتراض ومبارزه خودشان را بر خامنه ای، و نه حتی احمدی نژاد، متمرکز کردند چون میدانند که با زدن خامنه ای کل نظام اسلامی رفته است. مردم میدانند که بقول خود حکومتی ها "عمود خیمه اسلام" را باید بزنند. "عمود" ای که به سرعت دارد افقی میشود و فی الحال زیر لگد مردم قرار گرفته است! آتش زدن عکس خمینی هم دقیقا این را به دنیا اعلام کرد که مردم سر هیچ نوع سازشی با حکومت ندارند و بخصوص این پیامی بود به جناح مغضوب که تلاش میکند همه مساله را به مخالفت با احمدی نژاد و حداکثر خامنه ای تقلیل بدهد و کل نظام را از زیر ضرب انقلاب مردم بدر ببرد.

ما از اولین روزی که این حرکت شروع شد اعلام کردیم اولا این یک انقلاب برای بزیر کشیدن جمهوری اسلامی است و ثانیا این انقلابی است برای خواستهای بسیار عمیق انسانی و برابری طلبانه و آزدیخواهانه. این انقلابی است علیه فقر، علیه اعمال بیحقوقی و تبعیض و تحقیر نسبت به زنان، برای خلاصی فرهنگی جوانان، علیه تبعیض و نابرابری طبقاتی و برای باز گرداندن ایران به یک جامعه مدرن و متمدن امروزی و قرن بیست و یکمی. این انقلابی است علیه اعدام و زندان و شکنجه و سنگسار و قصاص. انقلابی است برای جارو کردن مذهب از دولت و از جامعه. این انقلاب جامعه ای است که در آن اعتیاد و فحشا و خودکشی و افسردگی بیداد میکند. انقللابی علیه فقر و همه مصائبی که در فقر ریشه دارد.

اینها درد واقعی مردم و علت و مضمون خشم و اعتراض مردم است. و هر روز که این حرکت بیشتر به پیش میرود این حقایق روشن تر میشود و مضمون و کنه اعتراض رادیکال و زیر و رو کننده مردم روشن تر و صریحتر و علنی تر خود را نشان میدهد. به همین خاطر به نظر من آن دسته از اشخاص و نیروهای اپوزیسیون که تلاش میکنند این حرکت عظیم مردم را تقلیل بدهند و چیزی کمتر از آنچه واقعا هست قلمداد کنند خواه ناخواه آب در آسیاب ارتجاع حاکم میریزند. شانزده آذر پیام روشنی نیز برای این نیروها داشت: انقلاب را با همه ظرفیت و مضمون و توان عظمیش ببینید و برسمیت بشناسید و به حمایتش برخیزید.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar