به اول ماه مه، یازده اردیبهشت، روز جهانی کارگر نزدیک می شویم و بی مناسبت نیست در اینمورد صحبت کنیم که اهمیت این روز در چیست. پیام و مضمونش چیست و چرا هر سال کارگران جهان چنین روزی را بزرگ می دارند.
روز کارگر قبل از هر چیز، روز اعتراض به دنیای موجود است. دنیایی که در آن انسان و انسانیت زیر پا له می شود. دنیایی که بر محور سود و سودپرستی و منافع یک اقلیت ناچیزی می گردد و اکثریت عظیم مردم دنیا را در فقر، بیحقوقی، فلاکت و مسکنت غوطه ور کرده است.
در قرن بیست و یکم، علیرغم تمام پیشرفتهای تکنولوژیک و علیرغم اینکه قدرت تولیدی جوامع بطور بی سابقه ای رشد کرده و این امکان را بوجود آورده که بتوان زندگی مرفهی را برای همه ساکنین کره ارض فراهم کرد، در چنین شرایطی، هر شش ثانیه یک کودک بخاطر بیماریهای کاملا قابل پیشگیری جان خودش را از دست می دهد. به این دلیل که برای اکثریت عظیم مردم دنیا از حداقلی از بهداشت، خدمات درمانی و از حداقلی از احترام به جان و زندگی انسانها در این دنیا خبری نیست. این دنیا را بر این محور سازمان نداده اند. جوامع سرمایه داری حول تأمین رفاه و منزلت و معیشت و احترام به انسان و انسانیت سازمان نیافته اند بلکه حول قوانین بازار یعنی سود و سودآوری تنظیم شده اند. اقتصاد این جوامع و به تبع آن روبنای سیاسی این جوامع، فرهنگ و مناسبات و روابط اجتماعی شان، بر این پایه سازمان پیدا کرده که یک اقلیت ناچیزی باید از قبل کار اکثریت عظیم جامعه سود و هر چه بیشتر و بیشتر سود ببرد و در ناز و نعمت غوطه ور شود و اکثریت عظیم مردم برده آن اکثریت باشند.
آمار رسمی در جامعه آمریکا، ثروتمندترین جامعه دنیا، اعلام می کند که یک درصد جمعیت آن کشور نود درصد ثروت را در اختیار دارد. این یک درصد صاحب سرمایه ها است. یک درصدی که قدرت سیاسی را در دست دارد. رسانه ها را در اختیار دارد، به افکار عمومی و فرهنگ شکل می دهد و از قبل کار آن نود و نه درصدی که از تمام اینها محروم است، زندگی می کند. جنگ ها بپا می کنند، سیاست خارجی و داخلی تعیین می کنند و ــ بخصوص امروز در دل این بحران اقتصادی ــ جوامع بشری را به صلابه می کشند برای اینکه منافع عظیم شرکت های مالتی میلیاردر حفظ شود.
این وضعیت هم اکنون در تمام دنیا حاکم است و در ایران بطریق خیلی فاحش و کاملا برجسته ای شما این ظلم و استثمار و تبعیض را مشاهده می کنید. یک دار و دسته مفتخور مذهبی حکومت را در دست گرفته که منافع یک اقلیت ناچیز صاحب سرمایه را حفظ می کند و خود حکومتی ها در رأس قله این اقلیت مالتی میلیاردری در جامعه ایران قرار گرفته اند. آیت الله ها و "آقازاده ها" شان پولشان از پارو بالا می رود و در مقابل ــ بنابر آمار خودشان ــ هشتاد درصد جامعه زیر خط فقر زندگی می کنند. حداقل دستمزد در ایران یک سوم خط فقر رسمی است و بخاطر این وضعیت، فقر، اعتیاد، فحشا، خودکشی و افسردگی و تمام مصائب اجتماعی ناشی از فقر در جامعه بیداد می کند. در ایران، حکومت مذهبی و مذهب به خدمت گرفته شده برای پاسداری از منافع این اقلیت ناچیز و روز جهانی کارگر، روز اعتراض به این وضعیت است. روز اعلام این است که چنین وضعیتی در تقدیر انسان نیست. نه مشیت الهی است و نه سرنوشت و نه از ژن و غریزه و طبیعت انسانها ناشی می شود که چنین وضع نابسامان و فلاکتباری در دنیا برقرار باشد. علت این وضعیت فقط و فقط این است که یک اقلیت ناچیز (طبقه سرمایه دار) بر دنیا حکمروایی می کند و همه چیز را در جهت منافع خودش سازمان داده است.
این وضعیت باید درهم بشکند و کارگران در پیشاپیش صفوف مردم رنجدیده و محروم این دنیا، همواره اعتراضشان این بوده که باید استثمار بربیفتد. باید کار مزدی بربیفتد و اینکه آزادی، آزادی رقابت و قوانین بازار آزاد نیست. آزادی یعنی بازگرداندن اختیار به انسانها. انسان ها باید مختار باشند که هرجور می خواهند زندگی کنند. باید از بالاترین استانداردهای رفاهی زندگی برخوردار باشند و این ممکن است. می شود. قدرت تکنیکی و رشد تکنولوژی آنقدر هست که چندین برابر جمعیت کره زمین را با رفاهی چندین برابر وضعیت موجود تأمین کند و زندگی شان را سازمان دهد. این ممکن است و تنها یک شرط دارد و آنهم این است که سود و سودپرستی را کنار بزنید. سازمان دادن سیاست، اقتصاد و روابط اجتماعی را بر مبنای سودآوری لغو کنید. قدرت و دخالت در سرنوشت سیاسی را بدست خود مردم بسپارید و این حکومت های بالای سر مردم را کنار بزنید. تمام این زندان ها، سرکوبگری ها، بیحقوقی ها و دیکتاتوریها لازم شده اند برای اینکه منافع اقتصادی این اقلیت را تأمین کنند و در ایران بیش از هر جای دیگر این واقعیت تلخ بارز و آشکار است. از بیت رهبری بگیرید تا آیت الله های میلیاردر و یک مشت مفتخور صاحب کارخانجات و معادن و دیگر منابع ثروت جامعه- یک مافیای اقتصادی که مجموعا حتی یک در صد جامعه را هم تشکیل نمیدهد- از قبل سرکوب و به شلاق کشیدن یک جامعه هفتاد میلیونی پولشان از پارو بالا می رود. اینها هستند که به کهریزک و اوین و خاوران ها احتیاج دارند. اینها هستند که به شکنجه و اعدام تجاوز و آدمکشی احتیاج دارند. دعوا بر سر ایدئولوژی ها، افکار متفاوت یا شیعه و سنی و کافر و مؤمن و غیره نیست. این مزخرفات را باید کنار گذاشت. بروشنی پای منافع مادی یک اقلیت مفتخور در میان است که با تمام توان جهنمی اش دارد از این منافع دفاع می کند.
در برابر این، ما در یکسال اخیر در ایران شاهد یک جنبش انقلابی هستیم بر علیه این وضعیت و به همین دلیل روز کارگر امسال، روز انقلاب هم هست. روز انقلاب علیه این وضعیت و بطور مشخص در ایران، این دو با هم قرین شده اند. امسال در شرایطی به استقبال روز جهانی کارگر می رویم که یک جامعه هفتاد میلیونی بلند شده و در کنار طبقه کارگر، با همان اهداف، با همان نوع اعتراض به خیابانها ریخته و اعلام کرده که دیگر بس است و این وضع را نمی خواهیم. روز اول ماه مه روزی است که این جامعه کیفرخواست خودش را از زبان طبقه کارگر بر علیه سرمایه داری اعلام می کند. با آن سیاست ها، اهداف و آرمانهایی که کارگران همیشه اعلام کرده اند. کارگران نه می خواهند استثمار شوند و نه هیچ نفعی در استثمار کسی دارند. کارگران فقط وقتی می توانند آزاد شوند که همه جامعه آزاد شود و به همین خاطر، پرچم، سیاست و افق کارگری یعنی سوسیالیسم، لغو استثمار و سودپرستی، با منافع اکثریت عظیم مردم در ایران و در کل جهان کاملا بهم مربوط و منطبق است.
روز جهانی کارگر، روزی است که کارگران به همه محرومان، به همه ستمکشان و تمام کسانیکه به نحوی از تبعیض در رنج اند، فراخوان می دهند که به این صفوف بپیوندند. به صفوف کارگران جهان برای مبارزه علیه کل سرمایه داری. مضمون اعتراضات، مضمون انقلابات و ریشه های مادی و عینی مبارزه در دنیای امروز ــ و از جمله در ایران در طول یکسال اخیر ــ چیزی جز اعتراض به استثمار و سودپرستی، یعنی پایه های این ظلم، ستم و بیحقوقی نیست. برای رسیدن به آزادی باید استثمار و فقر را برانداخت و باید از آن طبقه و بخش ناچیزی از جامعه که این استبداد و سرکوب را برای دفاع از منافع خودش لازم دارد، خلع ید کرد و هم از نظر سیاسی و هم بلحاظ اقتصادی کنارش زد.
هم اکنون یکسال است که جنبش انقلابی در ایران در این جهت به پیش می رود. این جنبش باید اهدافش را روشن تر بشناسد. شفاف تر بشناسد و با پرچم اعتراض به حکومت اسلامی سرمایه به خیابان بیاید و من مطمئن هستم با این پرچم و با این افق و جهت گیری، دیر نخواهد بود که جمهوری اسلامی را بزیر بکشیم و یک جامعه آزاد، شاد و برابر، یک جامعه سوسیالیستی را پایه گذاری کنیم.
این متن از برنامه "۱۰ دقیقه با حمید تقوائی" بوسیله هادی وقفی پیاده شده است.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar