بعد از ٦ دي جمهوري اسلامي براستي به وحشت افتاد. فرياد مرگ بر ديكتاتور مرگ بر خامنه اي و مرگ بر اصل ولايت فقيه و چادر برگرفتن زنان در تجمعات و آتش زدن عكس خميني، به آنها تاكيد كرد كه مردم از موسوي و كروبي و شركا عبور كرده اند. به آنها تاكيد كرد كه اين جنبش آمده است كه كار حكومت را تمام كند و هيچ جناح آن قادر به كنترل آن نيست. اين يك انقلاب واقعي است. جمهوري اسلامي در اينجا به همان تلاشي متوسل شد كه معمولا حكومتهاي منزوي و منفور ميزنند: راه انداختن كارناوال و راهپيمايي حمايت از حكومت. بعد از تهديدات و تبليغات بسيار بر سر آتش زدن عكس خميني و تلاشهاي همه جانبه توسط كل رسانه هاي مزدور و سران و دست اندركاران حكومت، روز ٩ دي را روز راهپيمايي در حمايت از ولي فقيه اعلام كردند. اخبار و گزارشهاي متعددي گوياي اينست كه حكومت از سراسر ايران نيرو جمع كرد. بسياري را تهديد كرد كه بايد شركت كنند. به آنها كه حاضر به شركت شوند وعده جايزه و ارتقا و مرخصي با حقوق داد. بسيج و سپاه و اياديش را لباس شخصي پوشاند و به تهران آورد. سرويسهاي ويژه گذاشتند و تمام ماشين حكومتي را براي برگزاري هرچه كسترده تر اين تظاهرات به حركت در آوردند. اما اينجا هم آشكارا شكست خوردند. شمار شركت كنندگان در اين تظاهرات از جانب چندين رسانه دولتي كه معمولا دروغ پردازي و اغراق كارشان است، چند ده هزار گزارش شد. بيشترين تعدادي كه ذكر كردند چند صد هزار بود كه شاهدين عيني آنرا اغراق و دروغ ميدانند. حتي اين رقم چند صد هزار از رقم چندين ميليون مردم انقلابي در تظاهراتها، چندين برابر كمتر بود. و مهمتر اينكه روحيه و قيافه و هيبت تظاهرات كنندگان با عكس خميني اين فضاي شكست را منعكس ميكرد. هيچ مفسر و روزنامه نگار نيمه مستقلي جرات نكرد اين را براي حكومت يك پيروزي قلمداد كند. اين يك شكست سياسي آشكار براي حكومت اسلامي بود كه بر روحيه نيروهاي سركوب حكومت بي ترديد تاثيراتي فوري گذاشته است. فكر نميكنم جناح حاكم جرات كند به سادگي بار ديگر دست به تظاهرات رسمي حمايتي از خود بزند. چون در حركت بعدي نفس شكست سياسي شان ميتواند سرعت سقوط حكومت را چندين برابر افزايش دهد.
بدنبال اين شكستهاي اساسي حكومت اسلامي سرمايه داران است كه كل طيفهاي رنگارنگ بورژوايي از ليبرال ها و جناح مغضوب و ناسيوناليستهاي پروغرب و ناسيوناليسم قومي، آب در لانه شان افتاده است. قطب نماي خودرا گم كرده اند. هرروز چيزي ميگويند و سياستي را اعلام ميكنند تا روز بعد خلاف آنرا بگويند. موعظه مضحك "خشونت نكنيد" و "تعامل كنيد" و تقلايي كه تحت عنوان "راه برون رفت از بحران" توسط موسوي و شركا براه افتاده، و تلاشي كه براي سربراه كردن خامنه اي انجام ميشود، همراه است با اشاراتي هرروزه به اينكه جمهوري اسلامي در سراشيب سقوط افتاده و بدون رفتن خامنه اي كار آن تمام خواهد بود. و طرحهايي نيز بر اين اساس از جانب گروههايي از اينها از جمله گنجي و سروش و مهاجراني و شركا ارائه شده است كه تنها معنايي كه از آن ميشود گرفت تلاش براي اينست كه جمهوري اسلامي را تا حد نهايي اي كه امكان پذير است كه عقب بنشيند اما از هم نپاشد، اصلاح كنند. اينها رضايت داده اند كه خامنه اي برود، احمدي نژاد كنار گذاشته شود، زندانيان آزاد شوند، و عده اي شكنجه گران محاكمه شوند، اما قانون اساسي و نهادهاي اصلي حكومت دست نخورده باقي بمانند و يك رئيس جمهور جديد از جانب مردم براي اين حكومت انتخاب شود! از نظر تئوريك و تجريدي چنين عقب نشيني اي از جانب جمهوري اسلامي قابل تصور بنظر ميرسد. اما سوال اينست كه چه كسي ميخواهد زنگ را سر گربه ببندد؟ اگر قرار است همين عقب نشنيني ها با فشار انقلاب مردم به خامنه اي و جناح حاكم تحميل شود، فقط يك كودن سياسي نميتواند بفهمد كه مردمي كه خامنه اي و احمدي نژاد را وادار به فرار ميكنند، به باقي ماندن هيچ گوشه اي از اين حكومت و به سركار آمدن هيچ شخصيت امروز و ديروز حكومت رضايت نخواهند داد. به هيچ گوشه اي از سنتها و قوانين و نهادهاي ضد مردمي حكومت رحم نخواهند كرد. بهررو اين تلاشها كاملا قابل درك و قابل فهم است. هيچكدام از اينها با رفتن جمهوري اسلامي شانسي براي عرض اندام در جامعه را ندارند. در عين حال همه اينها در شرايطي هستند كه به حضور مردم در صحنه سياسي براي حفظ فيزيكي خويش نياز دارند. اين موقعيت پارادوكس و متناقض اينهاست كه تا آخر ادامه خواهد يافت و آنها را ناچار ميكند كه هم به نعل هم به ميخ بزنند. سردرگمي اين طيف گسترده را به وضوح امروز ميتوان ديد. هيچ پلاتفرم روشني براي آينده ندارند. طرحهايشان توخالي و پر از سوراخهاي غير قابل پركردن و غير قابل توضيح است. جناحهاي بورژوايي غرب نيز از رسانه هايشان ميتوان متوجه شد كه مانده اند كدام نيرو را جلو بيندازند. از چه كسي حمايت كنند. با چه طرحي با اوضاع رو برو شوند و چه فيلي را هوا كنند. ما پيش از شروع اين انقلاب بارها گفته ايم كه بورژوازي با بحران حاكميت در ايران روبروست و هيچ پاسخي به اين بحران ندارد. امروز اين واقعيت به صورت يك حقيقت غير قابل كتمان جلوي چشم همگان قرار گرفته است.
جناح خامنه اي و كل حاكمين امروز اسلامي، در برابر شكست سياسي و نظامي خويش، شروع به تهديد و عربده كشي كرده اند. از اعدام محاربين و دستگيريهاي گسترده و يك سويه كردن اوضاع كف بردهان مي آورند. محاكماتشان را في الحال شروع كرده اند، بنا به شواهدي احكام اعدام را به شماري از زندانيان اعلام كرده اند. اين نيز قابل فهم است. اين حكومت در شرايط شكست همه جانبه خويش راهي جز ايستادن و جنگيدن و سركوب كردن بيشتر ندارد. اما مساله اينست كه همين راه را هم در واقع ندارد. نيروهاي سركوبش روحيه باخته اند. صفوفش به شدت در هم ريخته است. اتوريته رهبرش زير سوال رفته است. ترس به جان همگي شان افتاده است. اينها ميدانند و ديده اند كه يك بار در همين ٢٩ خرداد به اين سياست رو آوردند و شكست خوردند. و هيچ دليلي نمي بينند كه بعد از تحمل يك عالمه شكست و عقب نشيني، اين بار با اعدام شماري از مردم ميتوانند بر اوضاع سوار شوند. شواهدي دال بر اين است كه خيلي هاشان در تدارك پيدا كردن جايي براي فرار هستند. همه كس از ظرفيت جنايت اين حكومت خبر دارد. اينها هنوز ميتوانند با بيرحمي جنايت كنند. اما همانگونه كه در ابتدا اشاره شد هر تلاشي براي خون پاشيدن به جامعه و انقلاب، بطور قطع محكوم به شكست است و حتي ميتواند اثرات تسريع كننده اي بر روند فروپاشي اين حكومت داشته باشد. اين ها درست در شرايطي كه دارند عربده كشي ميكنند، يكي از مهرهاي درشتشان بنام سعيد مرتضوي را كه شهره خاص و عام است را بعنوان متهم اصلي جنايات كهريزك معرفي كرده اند. سه تن از قربانيانشان در كهريزك را مجبور شده اند با عنوان مذهبي و محترمانه "مرحوم" ياد كنند. وعده محاكمه متهمين جنايات كهريزك را ميدهند. نفس همين يك قلم در اوج تهديد اعدام و كشتار، ميتواند وضعيت بشدت شكننده حكومت را برملا كند. شخص خامنه اي از كنترل ارگانهاي اطراف خويش ناتوان مانده است. باند احمدي نژاد و پاسداران و كيهان شريعتمداري، حتي پاي رضايي و لاريجاني و هاشمي و عده اي ديگر را كه ميشود آنها را سانتر حكومت ناميد، به ميان كشيده اند و حكم اعدامشان را داده اند. اما از سوي شماري از روحانيون و سران جناح مقابل جوابهاي خويش را نيز گرفته اند. اين روزها اخباري از حجاب برگيران دختران كاراته كار در مسابقات بين المللي، و بعد عدم بازگشت كل تيم كاراته به ايران و پناهنده شدن آنها به آلمان، پناهنده شدن سركنسول جمهوري اسلامي در نروژ در اعتراض به كشتارها، نشانه هايي از شروع روند فروپاشي حكومت است كه بي ترديد با سرعت بيشتري به جريان خواهد افتاد و نمونه هاي بسيار بيشتري از اين نوع فرار از حكومت و زدن زير قوانين حكومت را از اين پس چه در خارج و حتي در سطح گسترده اي در ايران شاهد خواهيم بود. حجاب برگيران زنان در عاشورا يك نمونه است كه ابعادي سراسري به خود خواهد گرفت. فرار از نهادي هاي سركوب گسترده تر و چشمگير خواهد شد. خواستهاي راديكال تر مردم به جلو صحنه خواهد آمد. در بالاي حكومت و در خود جناح خامنه اي - احمدي نژاد شكافهاي عميق تري بيرون خواهد زد. بطور خلاصه جمهوري اسلامي راهي براي باقي ماندن ندارد. و همانگونه كه ما از ابتداي اين انقلاب گفتيم و تاكيد كرديم هيچ بخشي از جناحها وشخصيتهاي امروز و ديروز حكومت و حتي كساني كه بطور ضمني از آن حمايت كرده اند، شانسي براي به قدرت رسيدن و آرام كردن اوضاع ندارند. اما بايد توجه داشت كه اين شروع فروپاشي حكومت به معناي سرراست بودن و ساده پيش رفتن انقلاب نيست. بورژوازي طرحها و شخصيتها و توطئه هاي بسياري را براي به انحراف كشيدن و شكست انقلاب جلو خواهد كشيد. از اين نظر انقلاب جاري هنوز واكسينه نيست. از نظر رهبري، نقش چپ و كمونيسم، چشم انداز، سازمان، سراسري شدن، جايگاه و نقش تعرض ويژه و مستقل كارگري، و پايه گذاري نهادهاي قدرت بعد از جمهوري اسلامي، انقلاب بايد راه درازي را بپيمايد. صفوف انقلاب بايد شفاف تر شود. چپ و راديكاليسم كارگري بايد مهر خودرا بارز تر بر روند تحولات بكوبد. در اين زمينه نيز البته ميتوان به سرعت تحولات و پيشروي ها در دوره انقلابي اميدوار بود اميدورم در جاي ديگري بيشتر سخن بگوييم.*
بعد التحرير: درست بعد از به پايان بردن اين مقاله، خبر استعفاي روح الله حسينيان از اعضاي شاخص و تندروي جناح خامنه اي منتشر شد. گويي آفتاب آمد دليل آفتاب. اين در واقع تاييدي بر روند فروپاشي و شروع فرارها و استعفاهاست كه در ادامه پناهنده شدن كنسول جمهوري اسلامي در نروژ مورد اشاره قرار گرفت. حسينيان ميگويد: "اينجانب نزديك به دوازده سال است كم و بيش در حال مبارزه با جريان انحرافي به اصطلاح اصلاحطلبان هستيم. خداوند خود ميداند كه چه ظلم ها، فشارها، تهمتها، توهينها و تحقيرها را از اين جماعت شنيدم و ديدم. در اين ميان نصحيتها و زخم زبانهاي دوستان را با همه تلخيهايش به جان خريديم؛ اما به ياري خداوند كه همه انگيزهام او بوده هرگز احساس ضعف و ناتواني نكردم؛ اما امروز بيش از هر زماني احساس دلشكستگي و سرخوردگي ميكنم..."
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar