روزی برای گسترش انقلاب مردم علیه رژیم مفلوک اسلامی!
سالگرد ١٨ تیر ٧٨، "شش روزی که جمهوری اسلامی را لرزاند" و دوره جدیدی در سیاست ایران آغاز کرد، فرا میرسد. ١٨ تیر نقطه عطفی در مبارزه مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی سرآغاز حرکتی بود که به انقلاب حاضر ارتقاء یافته است. روزهایی که تهران و برخی شهرهای دیگر چهره قیام به خود گرفت؛ شعارهایی نظیر "آزادی اندیشه با ریش و پشم نمی شه" خیابانها را به لرزه انداخت؛ عباراتی نظیر "انقلاب دوم ایران؟" بر جلد نشریاتی چون "اکونومیست" نقش بست؛ معلوم شد که "پروژه اصلاح" و تعدیل جمهوری اسلامی توهمی ارتجاعی بیش نیست و عزم نسل جوان و مردم ایران برای به گور سپردن کل بختک اسلامی را به جهان اعلام کرد.
از آن زمان تاکنون ١٨ تیر هر سال مایه کابوس و وحشت رژیم اسلامی و منبع الهام و فرصتی برای اعتراض متحد و تظاهرات علیه جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور بوده است. سال گذشته نیز تظاهرات های سالگرد ١٨ تیر نقشی کلیدی در شکستن فضای ترور و وحشتی داشت که رژیم با برپایی کهریزک و کشتار ٣٠ خرداد موقتا به انقلاب حاضر تحمیل کرده بود. تظاهرات ١٨ تیر پارسال راه پیشروی تظاهرات های بعدی از جمله ٨ مرداد، ١٣ آبان، ١٦ آذر و ٦ دی (عاشورا) را گشود که تا مرز درهم شکستن ماشین سرکوب حکومت اسلامی در تهران به پیش رفت.
امسال در شرایطی به ١٨ تیر نزدیک میشویم که جمهوری اسلامی در محاصره انقلاب مردم، درگیر حادترین دعواهای درونی، رسوا تر و منزوی تر از هر زمان در سطح بین المللی، بر متن گسترش فلج و درهم ریختگی اداری، تناقض گویی های مقامات و متهم کردن یکدیگر و روحیه باختگی عناصر رژیم از بالا تا پایین، برای بقاء دست و پا میزند. انقلاب گرچه از مهمترین سلاح خود، یعنی تظاهرات های بزرگ خیابانی، موقتا و اساسا در اثر وحشیگری رژیم اسلامی محروم شده، اما در شکل خشم و انزجار عمومی علیه حکومت، کم کاری و اعتصابات و اعتراضات پراکنده اما وسیع و تعطیل ناشدنی در کارخانه ها و ادارات و دانشگاهها و مدارس، شعار نویسی ها و شعاردادن ها بر بامها در محلات، تبدیل کردن هر اجتماع کوچک و بزرگ به عرصه ای برای اعلام نفرت علنی علیه جمهوری اسلامی ادامه دارد و حتی حضور سنگین خود در خیابانها را در وحشت و اضطراب مقامات نظامی در برابر هر مناسبت و برقراری عملی حکومت نظامی اعلام میدارد. برای هر ناظر واقع بینی روشن است که جمهوری اسلامی قادر نیست برای مدت طولانی دوام آورد. ١٨ تیر و سنت مبارزاتی که حول آن شکل گرفته است فرصتی فراهم می آورد تا در این روز وسیعا به میدان آمد و مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی را گسترش داد.
حزب کمونیست کارگری همه مردم شریف و آزاده را در سراسر ایران و در خارج کشور فرامیخواند تا از هم اکنون برای برپایی تظاهرات و اجتماعات در سالگرد ١٨ تیر تدارک ببینند. جمهوری اسلامی زیر فشار انقلاب ما در آشفته ترین و ضعیف ترین موقعیت خویش قرار دارد. نباید به این جانیان مهلت داد. هر روز ادامه عمر ننگین این جانوان اسلامی به معنی تداوم مصائب بیشمار برای جامعه و هزینه های سنگین تر در آینده است. ١٨ تیر فرصتی است تا صفوف انقلاب و دخالتگری مردم برای بدست گرفتن سرنوشت خویش را متحدتر و متشکل تر کنیم و رژیم اسلامی را یک قدم دیگر به سرنگونی به نیروی انقلاب مردم نزدیکتر کنیم.
۳۰ ۳۰ خرداد روز ندا و روز طنين مرگ بر ديكتاتور جمعه ، 28 خرداد 1389 ، 12:25 آخرین اطلاعیه ها - حزب فرستادن به ایمیل چاپ
1906malmo
۳۰ خرداد روز زبانه كشيدن انقلاب ماست. روز ندا سمبل جانباختگان ماست. روز فرمان يورش و كشتار عزيزان ما توسط ولي فقيه خبيث است. روز جنگ كوچه به كوچه ما مردم ميليوني با خيل لشكر اجير شده تا دندان مسلح و بيرحم است. اين روز در تاريخ جامعه ايران با آزادي و زندگي و جامعه بري از اقليت مفتخور و ضد زندگي و ضد بشر عجين شده است. ما مردم مصميم كه نام ندا را بر ويرانه هاي جمهوري جهل و چپاول سرمايه داران حك كنيم. ندا زنده است و زنده خواهد ماند زيرا انقلاب ما زنده است. زيرا عطش ميليوني مردم ايران براي در هم كوبيدن اين ماشين جنايت و چپاول و خلاص شدن از نكبت حكومت جانيان اسلامي زبانه ميكشد. ما بپاخاسته ايم كه به اعدام و كشتار و بيرحمي پايان دهيم. ما بپاخاسته ايم كه در زندانها را بشكنيم و همه عزيزانمان را از دست دژخيمان و شكنجه گران رها كنيم و جامعه اي آزاد و بدون زنداني سياسي بسازيم. ما بپاخاسته ايم كه به دوره فقر و تحقير و توهين و تبعيض مهر پايان بكوبيم. انقلابي انساني براي برپايي جامعه اي انساني آغاز شده است و تا دست يابي به اهداف زيبا و زندگي بخش خود از پاي نخواهد ايستاد. گرامي باد ياد ندا و همه جانباختگان راه آزادي. مرگ و نفرت بر جلادان اسلامي. زنده باد انقلاب انساني براي حكومت انساني*
براى آشنائى نسل جوان که خاطره اى از ٣٠ خرداد سال ٦٠ ندارد
دو مطلب از منصور حکمت و اصغر کریمی:
٢٠سال گذشت: ٣٠ خرداد ٦٠
گفتگوى راديو انترناسيونال با منصور حکمت ٢٣خرداد ٧٩ (١٢ ژوئن ٢٠٠٠)
راديو انترناسيونال: اجازه بدهيد با يک نقل قول از مقاله "تاريخ شکستنخوردگان" که در سال ١٣٧٥ بچاپ رسيد، شروع کنيم. شما در پايان اين مقالهنوشته ايد:
"بالاخره، انقلاب ٥٧ مثل اکثر انقلابات، نهايتا نه با فريب و صحنهسازى، بلکه با سرکوبى خونين به شکست کشيده شد. فاصله ٢٢ بهمن ٥٧ تا ٣٠خرداد ٦٠ تمام آن فرصتى بود که اسلام و حرکت اسلامى با همه اين سرمايهگذارى ها و تلاشها توانست براى موکلين مستاصل رژيم شاه بخرد. و البته ازاين بيشتر نياز نداشتند. در تاريخ واقعى ايران، ٣٠ خرداد به ١٧ شهريورميچسبد و حلقه بعدى آن است."
اين نوشته شما کاملا با تصور عمومى از انقلاب ٥٧ متفاوت است. درتصور عمومى جمهورى اسلامى حاصل انقلاب ٥٧ است. ولى شما جمهورى اسلامى رابه رژيم سلطنت و ١٧ شهريور را که سرکوب خونين جنبش انقلابى مردم توسط رژيمشاه بود را به ٣٠ خرداد وصل کرده ايد و اين دو تاريخ را دو مقطع از سرکوبانقلاب ناميديد. چرا؟
منصور حکمت: بنظر من هر انسان بيطرفى که به آن تاريخ نگاه کند(ومن توصيه ميکنم که بخصوص کسانى که خودشان تجربه زنده اى از آن دورانندارند حتما آن تاريخ را بازبينى کنند) مى بيند که ماجرا چنين بود که مردمعليه استبداد سلطنتى با پليس مخفى اش، با زندانهايش، با شکنجه هايشبپاخاستند. در آن جامعه آزادى بيان وجود نداشت، آزادى مطبوعات وجود نداشت،آزادى تشکل و فعاليت اتحاديه کارگرى وجود نداشت، آزادى فعاليت هاىسوسياليستى وجود نداشت، آزادى هيچگونه فعاليت سياسى وجود نداشت. يک حکومتمستبد، فردى، متکى به ارتش، پليس و پليس مخفى بود. جامعه اى بود دستخوشبيشترين نابرابرى اقتصادى، فقر عظيم در کنار ثروت هاى انبوه. مردم عليهاينها بپا خاستند، براى برابرى، براى آزادى از چنگال اختناق سياسى واستثمار اقتصادى. اين به انقلاب ٥٧ معروف شد. وقتى معلوم شد که رژيم شاهاز سرکوب اين جنبش ناتوان است، جنبش اسلامى که بعنوان يک جريان مرتجع،عليه مدنيت، عليه مدرنيسم اجتماعى، عليه حقوق زنان، عليه رشد، يک جنبش عقبمانده ارتجاعى، از قديم در گوشه اى از جامعه ايران بود، پر و بال ميگيرد. يکى از شخصيت هاى اياين جنبش، يعنى خمينى، که در عراق تبعيد بود رابرميدارند و به پاريس ميبرند و زير نورافکن ميگذارند. از آن وقت رسانه هاو دولتهاى غربى وسيعا جريان اسلامى را بعنوان آلترناتيوى که ميتواند وبايد جاى حکومت شاه بنشيند تبليغ ميکنند. بالاخره ژنرال هويزر از طرف دولتآمريکا ميايد با ارتش صحبت ميکند و وفادارى ارتش را به خمينى ميگيرد. بخشبزرگى از اپوزيسيون ملى و سنتى آن موقع، جبهه ملى و حزب توده و غيره بهجريان اسلامى اعلام وفادارى ميکنند و جريان اسلامى به اين ترتيب به صدرمبارزه عليه سلطنت رانده ميشود. مردم بر خلاف ميل جريان اسلامى قيامميکنند، قيام ٢٢ بهمن، و بالاخره ارتش شاه را در يک رو در رويى نظامى شکستميدهند. اما ماحصل اين روند پيدايش يک حکومتى است تحت رهبرى و کنترل جرياناسلامى.
منتهى آن دو سال و نيمى که از ٢٢ بهمن ٥٧ تا ٣٠ خوداد ٦٠ ميگذرد، به معنىاخص کلمه هنوز دوره حکومت جمهورى اسلامى نيست. يک دوره نسبتا باز فعاليتسياسى است که دولت زورش نميرسد وسيعا سرکوب کند، هر چند چماق دارى هست،چاقو کشى هست، اسلاميگرى هست. خلخالى همان موقع براى رژيم جلادى ميکند، بااين وجود رژيم اين قدرت را ندارد که جنبش همچنان رو به اعتلاء مردم را بهآن شدت سرکوب و خنثى کند. احزاب سياسى از همه جا سردر مياورند، کتابهاىمارکس و لنين همه جا بفروش ميرسد، سازمانهاى کمونيستى روزنامه منتشرميکنند، شوراهاى کارگرى بوجود ميايند، سازمانهاى مختلف زنان بوجود ميايند،موج اعتراضى بالا ميگيرد. تا اينکه در ٣٠ خرداد ٦٠ که يک کودتاى خونين ضدانقلابى - اسلامى صورت ميگيرد. هجوم مياورند و روزى ٣٠٠، ٥٠٠ نفر را دراوين و سراسر کشور اعدام ميکنند، روزنامه ها را مى بندند و مخالفينشان راتارومار ميکنند. اين آن پديده اى است که باعث شد جمهورى اسلامى امروز وجودداشته باشد. مقطع پيدايش و تثبيت جمهورى اسلامى، ٣٠ خرداد ٦٠ است، نه ٢٢بهمن. ٢٢ بهمن انقلاب مردم است ولى از ١٧ شهريور ٥٧ (که روز تيراندازىارتش شاه به مردم و کشتار در ميدان ژاله بود) تا ٣٠ خرداد ٦٠ فاصله اى استکه در آن نيروها و دولت هاى دست راستى سعى کردند جلوى انقلاب مردم رابگيرند. و بالاخره ٣٠ خرداد مقطعى است که اين سرکوب صورت ميگيرد.
خوب است يادآورى کنم که اعدامهاى حکومت اسلامى اساسا از روى ليستکسانى بود که در رژيم شاه به زندان افتاده بودند، کسى که در رژيم شاه دوماه حبس گرفته بوبود در حکومت اسلامى اعدام شد. همان کسانى را زدند وکشتند که رژيم شاه ميخواست بزند و بکشد و نميتوانست.
راديو انترناسيونال: يعنى جمهورى اسلامى کار سرکوب انقلاب را که شاه از پسآن برنيامد، تمام کرد و در واقع از مردمى که عليه رژيم شاه انقلاب کردهبودند انتقام گرفت. ولى چطور توانست اينکار را انجام دهد؟ چون تا همانديروز ٣٠ خرداد روزنامه هاى چپى بودند، تظاهرات انجام ميشد، و عليرغمدستگيرى ها و جنگ و جدال با چماقدارها، آزادى وجود داشت. ٣٠ خرداد چهويژگى داشت که حکومت اسلامى توانست خود را تحکيم کند و جنبش انقلابى ديگرنتوانست سر بلند کند؟
منصور حکمت: اين يک کودتاى خشن بود و بر مبناى اعدامو کشتار وسيع پيروز شد. مثل امروز نبود که ١٦ تا روزنامه دوستان خودشان راببندند و طرف برود خود را به دادگاه معرفى کند و هنوز آقاى فلانى خطابشکنند. ريختند در خيابان و هرکسى که بنظرشان قيافه اش مثل مسلمين نبود راگرفتند، گفتند اين يکى در جيبش فلفل و نمک داشته ميخواسته بريزد به چشمسپاه و کميته چى ها. کسى شعرى گفته بود، کسى که معلوم بود سوسياليست است،کسى که معلوم بود مدافع حقوق زن است، کسى که بى حجاب راه ميرفت، کسى که ازظاهرش فکر ميکردند چپى است، ميگرفتند ميبردند همان شب ميکشتند. آمار وارقام و مدارک و شهود اين جنايات به وفور وجود دارند. روزى خواهد رسيد کهمردم ايران و جهان مى نشينند و محاکمه عوامل اين جنايات را تماشا ميکنند. در آن روز دنيا براى صدها هزار قربانى جناياتى که در ٣٠ خرداد ٦٠ و بعدبطور مداوم و سيستماتيک در سالهاى بعد و بويژه سال ٦٧ در ايران شده استاشک خواهد ريخت.
اين از جنايات هاى عظيم قرن بيستم بود. قابل مقايسه است با آلمان نازى،قابل مقايسه است با کشت و کشتار در اندونزى، قابل مقايسه است با نسل کشىدر رواندا، به مراتب وحشتناک تر از وقايعى است که در شيلى اتفاق افتاد. يکى از فجايع مهم و تراژدى هاى مهم انسانى قرن بيست است. زدند، سرکوبکردند، کشتند، در گورهاى بدون نام و نشان دفن کردند، آدمهاى بسيار بسيارزيادى را، نازنين ترين و پرشورترين و آزاديخواه ترين انسانها را، بقتلرساندند تا سرکار بمانند.
راديو انترناسيونال: رهبران جمهورى اسلامى که الان به جان همافتاده اند، در آن موقع همه با هم در اين سرکوب شريک بودند، منظورم جناحراست و دوم خرداد است که چند تا از دو خردادى ها را اسم ببرم، بهزاد نبوىآن موقع سخنگوى دولت بود و الان از رهبران جبهه دو خرداد است، حجاريان ازسازمان دهندگان سازمان مخوف اطلاعات بود و خود خاتمى در دولت بود. چطور شدکه اينها يکپارچه از سرکوب ٣٠ خرداد بيرون آمدند و الان به جان هم افتادهاند؟
منصور حکمت: جناح بندى همانموقع در جمهورى اسلامى وجود داشت ولىهمين جناح بندى که الان مى بينيم نبود. بطور مثال مجاهدين انقلاب اسلامى وحزب جمهورى اسلامى و خط امامى ها در صد مقدم حکومت بودند. صف بندى ها طورديگرى بود. نهضت آزادى که الان بخشى از جبهه دو خرداد است خود اولينقربانى خط امامى هايى بود که خود آنها هم الان بخشى از جنبش دو خردادهستند. دولت آنموقع دست اين خط امامى ها بود. منظورم کابينه است. همانطورکه گفتيد، بهزاد نبوى سخنگوى دولت رجايى بود. اين پديده دو خرداد که بعدابوجود آمده دربرگيرنده بسيارى از عناصر و محافلى است که در آن موقعسردمدار سرکوب يودند. خيلى از اينها که الان شاگرد ولتر شده اند و دموکراتشده اند و بخودشان ميگويند روزنامه نگار، پاسدار و بازجو و شکنجه گر ومسئول اعدام مردم بودند. در نتيجه اين تحربه مشترک هر دو جناح است. دومخرداد همانقدر در سرکوب ٣٠ خرداد سهيم است و همانقدر اصل و نسبش به ٣٠خرداد ميرسد که امثال لاجوردى و گيلانى و خمينى و خامنه اى. اين دولتاينها بود. خمينى، که اسمش بايد بعنوان يک مرتجع جلاد و جنايتکار عليهبشريت در سينه تاريخ ثبت بشود در راس اين حرکت بود و کل اين جماعت دنبالشسينه ميزدند.
فکر ميکنم که خيلى مهم است مردم ايران آن تاريخ را ورق بزنند،اين آدمها را در اين بيست سال مرور کنند، و بخصوص ماهيت اختلافات امروزاينها را بشناسند.
در مقطع ٣٠ خرداد اينها با هم اختلافى بر سر اين نداشتند که حکومتاسلام را با کشت و کشتار عليه آزاديخواهى مردم سر پا نگه دارند. اينکار راکردند. الان هم، تحت شرايط متفاوتى تلاش شان همين است. ميخواهند حکومتاسلام را در مقابل آزاديخواهى مردم سرپا نگاه دارند.
راديو انترناسيونال:آيا ميشود گفت که باين ترتيب دوم خردادى ها از سياست خودشان در ٣٠ خرداد پشيمان هستند و فکر ميکنند بايد طور ديگرى عمل ميکردند؟
منصور حکمت: ابدا. دوم خردادى ها الان خودشان با افتخار به شما خواهند گفتکه همان ٣٠ خردادى ها هستند. از ٣٠ خرداد ابراز پشيمانى نميکنند، البتهبعدها در دادگاه هايشان خواهند کرد، ولى الان نميکنند. الان کارى نميکنندکه از "خوديت" خودشان کم کنند. ٣٠ خرداد نهايتا همان شاخصى است که خودى وغير خودى را تعريف ميکند. تعريف خودى کسى است که از "نظام" در مقابل مخالفدفاع کرده است و ٣٠ خرداد مهمترين مقطع اين پديده است. ٣٠ خرداد مقطع تولدجمهورى اسلامى است. اگر کسى از اين جماعت عليه ٣٠ خرداد بايستد دارد ازجرگه خودى ها پا بيرون ميگذارد.
بنظر من دير يا زود، و خيلى زودتر از زمانى که سران حکومت فکرميکنند، محاکمات آزاد مردم براى رسيدگى به جرائم ضد بشرى اينها شروع خواهدشد. اينها کسانى نيستند که بتوانند پول هايشان را بردارند و بروند لسآنجلس. سر و کارشان بسيارى از اينها دير يا زود به محکمه هاى مردم ميافتد. يکى از قلمروهايى که بايد در اين دادگاهها به آن پرداخته شود، ماجراى ٣٠خرداد است و اينکه هر کدام از اين افراد در مورد آن تاريخ چه ميداند، درآن تاريخ چه نقشى داشته، و چه چيزى را ميتواند علنى و افشا کند و از دردآن فاجعه تاريخى براى جامعه کم کند.
راديو انترناسيونال: حزب کمونيست کارگرى يک کمپين افشاى واقعه ٣٠ خرداد وگراميداشت جان باختگان ٣٠ خرداد سازمان داده است. هدف از اين کمپين چيست؟
منصور حکمت: فکر ميکنم ٦٠-٧٠ درصد مردم کسانى هستند که ٣٠ خردادرا يادشان نيست. ولى اين مقطع مهمى در پيدايش جمهورى اسلامى است. ماميخواهيم اين را به نسل امروز در ايران و جهان يادآورى کنيم که جمهورىاسلامى که امروز سر کار است محصول يک جنايت بزرگ ضد بشرى است. اين اولابايد بخاطر بيايد، ثبت باشد، گفته شده باشد، و افشا بشود و فراموش نشود.
ثانيا اين آدمها هنوز در صحنه هستند. همان آدمهايى که ٣٠ خرداد ٦٠ به بعدآن قتل و جنايت را سازمان دادند هنوز سياستمداران آن کشورند. وکيل مجلساند، در کابينه اند، رئيس قوه قضائيه اند، رهبرند، رئيس ارتش اند، سرانسپاه پاسداران اند. نبرد با اينها ادامه دارد. پرونده اينها نزد مردممفتوح است، پرونده عاملين جنايت ٣٠ خرداد. اينهم يکى از عرصه هاى مبارزهعليه حکومت اسلامى، عليه بنيادهايش، عليه شخصيت هايش از خمينى و بهشتى تاخاتمى و خامنه اى و رفسنجانى و گيلانى و همه کسانى است که در اين روند نقشداشته اند و اين بخشى از جدال ما با جمهورى اسلامى است.
در گراميداشت ياد قربانيان سى خرداد
اصغر کريمى
١٥ژوئن ٢٠٠٠ (٢٥ خرداد ٧٩)
٣٠خرداد سال ٦٠ نطقه عطفى در تاريخ ايران و شروع يکى از خونينترين سرکوبهاى قرن بيست است. يک نسل کشى عظيم توسط حکومت اسلامى براهافتاد تا مردمى را که عليه استبداد شاهى براى رسيدن به آزادى و زندگىانسانى انقلاب کرده بودند سر جاى خود بنشانند. ماشين سرکوبى بحرکت درآمدتا جنبش پر شور شورايى و اعتصابات و اعتراضات فزاينده کارگرانى را که پابه ميدان گذارده بودند تا جامعه اى انسانى و آزاد بنا نهند خفه کند. مردمىرا که براى اولين بار امکان يافته بودند تا آزادانه در تشکلها و سازمانهاىدلخواه خود متشکل شوند به خون کشند و سکوتى گورستانى را بار ديگر حاکمگردانند. قتل عامى بزرگ براه افتاد.
محکومين به اعدام که از مقطع سى خرداد ١٣٦٠ در دادگاههاى چنددقيقهاى و يا حتى بدون هيچ دادگاهى تيرباران شدند کمونيستها بودند، مخالفينحکومت مذهبى بودند، فعالين گروههاى مخالف بودند، مجاهدين بودند، رهبراناعتصاب کارگرى بودند، زنانى بودند که اسارت و اهانت اسلامى را نخواستهبودند، و خيلى ها هم هيچکدام از اينها نبودند، در خيابان دستگير شده و صبحروز بعد بخاطر تشابه قيافه يا اسم و يا پرخاشى به پاسدار و بازجو، و يابخاطر ظاهرى غير اسلامى، معصومانه اعدام شدند پير، جوان، نوجوان، زن ومرد. آنها که دستگير شده و زنده بودند سحرگاه هرروز با رگبارى که به سوىدوستان و هم سلولى هايشان شليک ميشد، بيدار ميشدند و تيرهاى خلاصدوستانشان را ميشمردند يک، دو، سه، ... صدوبيست و دو، صدوبيست و سه،صدوبيست و چهار و گاهى بيشتر و اين تنها در يک زندان. فردا نوبت تعدادىديگر بود و پس فردا و پسين فرداها ادامه داشت. از سلولها جلو چشمدوستانشان عده اى را با مشت و لگد جداميکردند و ميبردند و اعدام ميکردند. و بعد با کاميون ميبردند در گودالى ميريختند. ليست تيربارانها از روزنامهها اعلام ميشد تا همه عبرت بگيرند. آنها که دستگير نشده بودند به دنبالاسم خواهر و برادر خود، رفيق و همکار خود و همسر و معشوق خود روزنامه هارا ورق ميزدند، و يا از ترس خانه رفتن و دستگير شدن آواره خيابانها ميشدندو در آنجا توسط گشتاپو شکار ميشدند. خيلى هاشان ١٣ سال و ١٤ سال بيشترنداشتند. و پدران و مادرانى که به ملاقات عزيزانشان ميرفتند، با ناباورىاز اعدام فرزندانشان مطلع ميشدند. همانجا بايد پول تيرهائى را که بهفرزندانشان شليک شده بود به نگهبانان ميدادند تا لباس آنها را تحويلبگيرند. حتى تجسم اينهمه قساوت ساده نيست.
امام جمعه ها و آخوندها روى منبرها رجز ميخواندند و با هر موج دستگيرى وکشتارى، سران و کاربدستان حکومت اسلامى خمينى و خامنه اى، رفسنجانى ونبوى، خوئينى ها و محتشمى، رضائى و خلخالى، موسوى و سرحدى زاده بعنوانفاتحان اين جنگ بر صفحه تلويزيون ظاهر ميشدند تا آمار پيروزيهاى حکومتاسلامى را در چشم مردم کنند. اين صحنه ها و اين دست هاى خونين هرگز فراموشنخواهند گرديد.
وزراى کابينه، روساى دادگاههاى انقلاب و زندانها، بازجوها،ساوامائيها و فرماندهان سپاه، امام جمعه ها و مبلغان و مجريان برنامهتصميم ميگرفتند، نقشه ميکشيدند، دستور ميدادند، ميگرفتند، شکنجه ميکردند،در تابوت ميگذاشتند، اعدام نمايشى و اعدام واقعى ميکردند و رجز ميخواندند. و بدين ترتيب در عرض چند سال بيش از صدهزار انسان معصوم را قتل عام کردندو چند برابر آنرا در سياهچالها زير شکنجه در هم کوبيدند. اوين و گوهردشت وقزل حصار به آشويتس و داخائو اضافه شد. پرده سياهى به روى جامعه کشيده شدو رسما و عملا شادى و خنده در مملکت ممنوع گرديد. پرچم پيروزى رژيم اسلامىبر مردم انقلاب کرده، بر کارگران و شوراهاى آنان، بر زنان، بر مردم تشنهرفاه و آزادى، بر کمونيستها و مخالفين بدين سان به اهتزاز درآمد.
و جنايت به همينجا خاتمه نيافت. اين تنها شروع دوران سياهى بود که دودهه ادامه يافت. در اين مسابقه آدم کشى، پرونده دوم خرداديها و جناح راستبه يک اندازه سياه است. ميزان اعدام و ترور و آدم ربائى در کارنامه اينهاکوچکترين تفاوتى با هم ندارد، به يک اندازه در آنچه روز سى خرداد کردند،در آنچه به سر صدها هزار زندانى سياسى آوردند، در سرکوب مستمر و خونينجنبش کارگرى، در ترورهاى خارج کشور، در قتل عام ها و سرکوب مردم کردستان وترکمن صحرا، در سنگسارها و اسيدپاشيدن ها، در قتل عام چندين هزار زندانىسياسى در سال ٦٧، در جنگ ارتجاعى ايران و عراق که ٥٠٠ هزار کشته و يکميليون معلول بخشى از "برکات" آن براى اينها بود و در هزاران جنايت هولناکديگر در طول ٢١ سال گذشته شريکند. آنچه به سر کارگران و زنان آوردند کارمشترک شان بود. به يک اندازه به قانون اساسى کثيف و ارتجاعى اسلامىپايبندند، به يک اندازه ضدکارگر و ضدکمونيست اند، به يک اندازه دشمن آزادىاند و به يک اندازه در سرپا نگهداشتن اين ماشين جنايت سهيمند.
به اين ليست نگاه کنيد:
- جريان مجاهدين انقلاب اسلامى، يکى از ارکان جناحدو خرداد امروز، از خط امامى هاى دوآتشه و سازمانده سپاه پاسداران و کميتهها بود و بهزاد نبوى، سردار جبهه دو خرداد، رئيس اين قمه بدستان و سخنگوىدولت و معاون نخست وزير در اوج کشتار ٣٠ خرداد،
- محسن رضائى فرمانده سپاه پاسداران و مسئول مستقيم پيگردها وبگير و ببندها،- دانشجويان خط امام و سخنگويشان خوئينى ها دادستاندادگاههاى انقلاب اسلامى. اينها سهم زيادى در ايجاد اختناق و مشروعيت دادنبه حکومت اسلامى و سرکوب داشتند،
- خلخالى حاکم شرع دادگاههاى انقلاب اسلامى، جلادى که آمارتيرباران کردنهايش را هم ندارد، - جلائى پور و گنجى و باقى و حجاريان وهادى خامنه اى، قاتل مردم کردستان، فرماندهان سپاه پاسداران و سازماندهساواما و وزارت اطلاعات، "ولتر"هاى امروز دوم خرداد،
- موسوى نخست وزير و محتشمى وزير کشور آن دوران و اکنون مشاوران خاتمى،
- و شخص خاتمى وزير سانسور دوره رفسنجانى و هوادار پروپاقرص قتل عام فجيع سال ٦٧،
اينها شخصيتها و مهره هاى مهم دو خردادند که همراه با رفسنجانى وخامنه اى، لاجوردى و گيلانى، ريشهرى و ملاحسنى زير بيرق خمينى به صف شدندتا اين فجايع عظيم را طراحى کنند و با بيرحمى بى نظيرى به اجرا درآورند. به اين ليست ننگين صدها جنايتکار ديگر را هم بايد اضافه کرد. و اين همهداستان نيست. اينها پادوهائى هم داشتند که در مقطع سى خرداد ٦٠ کمونيستهاو رهبران اعتصاب و فعالين سياسى را به سپاه و ساواما لو ميدادند و امروزتمام هست و نيست شان را فدا ميکنند تا سابقه سى خرداد را که سابقه خودشاننيز هست، از اذهان جامعه پاک کنند. اين جريانات حتى يکبار هم از روىاشتباه جانب مردم را نگرفتند.
در اولين روز سرنگونى اين حکومت، مردم ايران ياد قربانياندودهه حکومت اين جانيان را، ياد بيش از صدهزار نفر که معصومانه دردادگاههاى صحرائى اينها تيرباران شدند، ياد صدها انسانى که بدست اينها درخارج از مرزهاى ايران ترور شدند، ياد هزاران زن و مردى که بخاطر دوستى وعشق ورزيدن قصاص و سنگسار شدند، ياد هزاران نفر که بخاطر گرسنگى و ناتوانىاز تامين نان کودکانشان دست به خودکشى زدند و ياد هزاران نوجوانى که باکليد بهشت در گردن به روى ميدان هاى مين فرستاده شدند را در بزرگترينتالارهاى شهرها، در باشکوهترين مراسمها با حضور صدها هزار بازمانده اينقربانيان و با حضور هزاران انسان آزاديخواه از سراسر دنيا گرامى خواهندداشت. و همزمان تمام جانورانى را که حکومت خونين اسلامى را به مردم تحميلکردند و اکنون با چنگ و دندان از آن دفاع ميکنند در دادگاهى مردمى بهمحاکمه خواهند کشيد. اين عادلانه ترين، مشروع ترين و انسانى ترين خواستمردم ايران است. صدها ميليون نفر در سراسر جهان با شوروشوق محاکمهفاشيستهاى اسلامى را دنبال خواهند کرد و رسانه ها و دولتهائى را که مانعانعکاس اين حقايق بوده اند، محکوم خواهند نمود.
جنبشى که به خون کشيده شد امروز گسترده تر و ريشه دارتر از هميشه سربلندکرده است، جنبش رهائى زنان از هميشه نيرومندتر است، اعتراض راديکال جواناندامنه و ابعاد عظيمى بخود ميگيرد، دامنه اعتراضات کارگرى وسيع و گستردهاست و کمونيستها با برنامه و اهداف روشن، مصمم و قدرتمندتر از هميشه پا بهصحنه گذاشته اند. جامعه ايران دارد اين حکومت سياه را از خود دفع ميکند وبه گور ميسپارد تا يک زندگى انسانى را بنا نهد. راه فرارى براى جانياناسلامى نمانده است. وحشتشان را نمى توانند پنهان کنند.
بعد از بهم خوردن چندين جلسه شيخ عطار سفير حکومت اسلامي در آلمان٬ در اثر اعتراضات ايرانيان٬ اين فرد مجددا با کمال وقاحت ميخواهد در يک جلسه گفتگو حضور يابد.
اين بار دانشگاه ازنابروک به اين افتضاح سياسي دست زده و با حضور يک گرداننده بحث و فردي به اسم محسن مسرت ميخواهند پاي اين جنايتکاران را به جلسات علني باز کنند.
درست در شرايطي که حکومت اسلامي همين يک ماه گذشته بيش از ۱۹ نفر را اعدام کرده و بزودي ميخواهد سکينه محمدي آشتياني را در تبريز سنگسار کند٬ اينجا از سران اين حکومت براي " ديالوگ" در باره آينده ايران دعوت ميکنند.
ما نميگذاريم سران حکومت جنايتکار اسلامي ٬ با پاک کردن دستهاي خونين خود٬ به عنوان نمايندگان يک حکومت عادي در جلسات شرکت کنند و از موجوديت حکومت منفور و ضد انساني اسلامي دفاع کنند.
از ايرانيان آزاده در شهر ازنابروک دعوت ميکنيم که به برگزاري اين جلسه وسيعا و متحدانه اعتراض کنند.
کميته بين المللي عليه اعدام٬ ايران سوليدارتي و فدراسيون سراسري پناهندگان ايراني از همگان دعوت ميکنند که به دعوت از رهبران حکومت جنايتکار اسلامي اعتراض کنند. از هم اکنون با نوشتن نامه اعتراضي و فاکس به برگزار کنندگان اين جلسه اعتراض کنيد. ما خواهان معذرت خواهي رسمي دانشگاه ازنابروک از مردم ايران هستيم. دادن تريبون به جنايتکاران اسلامي دهن کجي به مردم ايران و خانواده ندا و فرزاد و سهراب و همه جانباختگان راه آزادي در ايران است.
نامه هاي اعتراضي خودتان را به اين آدرس بفرستيد .
DIE VOLKSHOCHSCHULE
der Stadt Osnabrück
Bergstraße 8 • 49076 Osnabrück
Fachbereich Politik & Gesellschaft • Dr. C.-H. BöslingTel.: 05 41/323 – 21 97 • Fax: 323 – 43 47
روز ۳۰ خرداد ندا آقا سلطان توسط گلوله دژخیمان اسلامی در مقابل چشم جهانیان به قتل رسید. ندا به سمبل انقلاب مردم ایران و مبارزات آزادیخواهانه زنان و مردانی تبدیل شد که تسلیم ستم و سرکوب جمهوری اسلامی نشده اند. در سالگرد قتل ندا آقا سلطان و به یاد همه جانباختگان راه آزادی و قربانیان ۳۱ سال جنایات جمهوری اسلامی شما را فرا می خوانیم که در گردهمایی های اعتراضی در خارج کشور اعتراضی شرکت کنید.
انگلستان- لندن- بمناسبت سالگر قتل ندا، در اعتراض به گسترش قوانين شريعه و در اعتراض به جمهورى اسلامى، روز يكشنبه ٢٠ جون تظاهرات و راه پيمايى از طرف سازمان ”يك قانون براى همه“ و ”ايران سوليداريتى“ در لندن سازمان داده شده است۔
زمان و مکان: تجمع در محوطه مقابل دفتر نخست وزيرى از ساعت ٢ تا ٤ بعد از ظهر- راهپيمايى بطرف سفارت جمهورى اسلامى ساعت ٤بعد از ظهر
هلند- دنهاخ-فراخوان به میتینگ اعتراضی علیه جمهوری اسلامی بمناسبت یکساله شدن خیزش انقلابی مردم ایران و بمناسبت روز جهانی ندا و روز حمایت از زندانیان سیاسی
زمان: یکشنبه ۲۰ ژوئن- از ساعت ۲ تا ۴ بعد از ظهر
مکان: در مقابل سفارت جمهوری اسلامی- DUINWEG 20 DEN HAAG
تلفن تماس: ۰۶۵۱۲۷۳۲۶۱
نروژ- اسلو- تظاهرات به مناسبت سالگرد قتل ندا و در ارتباط با سالگرد کشتار ددمنشانه زندانیان سیاسی توسط آدمکشان اسلامی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰
زمان- روز شنبه ۱۹ ژوئن از ساعت ۱۳
مکان- در مقابل سفارت جمهوری اسلامی
تلفن تماس: +۴۷۹۸۶۹۴۰۰۱ و +۴۷۹۵۸۸۸۹۷۰
سوئد
مالمو- میتینگ اعتراضی به یاد ندا و همه قربانیان جنایات جمهوری اسلامی
مکان: میدان گوستاو آدولف
زمان: شنبه ۱۹ ژوئن- از ساعت ۱۳ تا ۱۵
تلفن تماس: فریده آرمان- +۴۶۷۰۳۶۳۸۰۸۸ ٬ حسن صالحی: +۴۶۷۰۳۱۷۱۱۰۲
در سالروز آغاز جنبش انقلابی عليه نظام اسلامی و در گرامیداشت نداها و سهرابها و فرزادهابا تمام قدرت در ایران و در خارج کشور بمیدان می آئیم و به همه اعلام میداریم که روز سقوط رژيم فرا رسیده است.
یکسال از آغاز خیزش انقلابی مردم آزاده ایران علیه حکومت چپاول و جنایت جمهوری اسلامی میگذرد. انقلابی که صفوف حکومت اسلامی را به رسوا ترین و درهم ریخته ترین و شکننده ترین موقعیت خود در تمام طول حیات ننگینش رانده است و میرود تا در ادامه خود کل بساط جانیان حاکم و نظام ضد انسانی جمهوری اسلامی را در هم بپیچد. این جنبش عظیم، بر خلاف آنچه جناح مغلوب حکومت و نیروهای اپوزیسیون حافظ نظام تبلیغ میکنند، نه بر سر تقلب در انتخابات است و نه بازگشت به دوره خمینی و قانون اساسی. این جنبش انقلابی، همانطور که از روز نخست اعلام داشتیم، بازتاب خشم فروخورده مردم علیه کل حکومت جمهوری اسلامی است و به چیزی کمتر از سرنگونی کل حکومت و نظام اسلامی رضایت نخواهد داد.
امروز در آستانه سالگرد جنبش انقلابی و سرنگونی طلبانه مردم، جناح خامنه ای- احمدی نژاد با کشتار و سرکوب و اعدام و برقراری حکومت نظامی در تهران و بسیاری از شهرهای ایران، و جناح موسوی - کروبی با دعوت مردم به سکوت و آرامش و برحذر داشتن مردم از "ساختار شکنی"، هر یک به شیوه خود به نجات نظام اسلامی از آتش خشم مردم انقلابی کمر بسته اند. یکی خیل نیروهای آدمکش و تا دندان مسلح اش را به خیابانها سرازیر میکند و دیگری تقاضای مجوز برای راهپیمائی سکوتش را پس میگیرد! اما نه توانسته اند مردم را مرعوب ومایوس کنند و نه مبارزه آنانرا به چارچوب حفظ نظام عقب برانند. مردم به فراخوان موسوی ها و کروبیها به خیابان نیامده اند که با دعوت آنان به آرامش و سکوت بخانه برگردند. هر دو جناح بخوبی میدانند این تشبثات به جائی نمیرسد و مردم انقلابی تا سرنگونی کل نظام جمهوری اسلامی از پای نخواهند نشست.
مردم آزاده ایران!
در سالروز آغاز جنبش انقلابی علیه کل نظام جنایتکار جمهوری اسلامی و در گرامیداشت نداها و سهرابها و فرزادها که برای رسیدن به یک جامعه آزاد و برابر و انسانی جان خود را از دست داند، با تمام قدرت در ایران و در خارج کشور بمیدان می آئیم و به همه جانیان حاکم، جناحهای حکومتی، نیروهای اپوزیسیون حافظ نظام و به همه جهانیان با صدای بلند اعلام میداریم که از هیچ نیروی ضدانقلابی کاری ساخته نیست، روز سقوط جمهوری اسلامی فرا رسیده است.
در حمایت از خیزش انقلابی خرداد ۸۸ متحد و گسترده بمیدان بیائیم !
نروژ- اسلو- دو تظاهرات در روزهای متفاوت بمناسبت سالگرد خیزش انقلابی مردم ایران در خرداد ۸۸ و همچنین سالگرد قتل ندا و در ارتباط با سالگرد کشتار ددمنشانه زندانیان سیاسی توسط آدمکشان اسلامی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ برگزار می شود۔
زمان- شنبه ۱۲ ژوئن از ساعت ۱۵- روز شنبه ۱۹ ژوئن از ساعت ۱۵
حمله کماندوهای اسرائیلی به کشتی حامل مواد کمکی به مردم غزه و صدها فعال صلح سرنشین این کشتی خشم و انزجار همه نیروهای مترقی و انساندوست دنیا را برانگیخت. در این حمله که در آبهای بین المللی و بی مقدمه صورت گرفت دستکم ده نفر و بنا بر برخی گزارشات بیش از بیست نفر از سرنشینان کشتی کشته شده و دهها نفر مجروح شدند. این یک جنایت آشکار و وقیحانه است که نه تنها با ابتدائی ترین استانداردهای تمدن و انسانیت در تناقض است بلکه آشکارا موازین و قوانین بین المللی را نقض میکند و باید از جانب هر حزب و نیروی سیاسی و دولت و نهاد بین المللی مدعی دفاع از ساده ترین حقوق انسانی صریحا و شدیدا محکوم شود. مردم دنیا و نیروهای سیاسی چپ و مترقی باید در همه کشورها دولتها و نهادهای بین المللی را برای محکوم کردن دولت اسرائیل که بارها به چنین جنایات وقیحانه ای علیه مردم فلسطین دست زده است تحت فشار قرار بدهند. دنیا نباید چنین جنایاتی را تحمل کند.
اقدامات تروریستی نیروهای اسلام سیاسی در منطقه و در دنیا جنایات دولت اسرائیل را توجیه نمیکند. دولت اسرائیل از ژوئن ٢٠٠٧ به بهانه بقدرت رسیدن حماس در نوار غزه مردم ساکن این منطقه را در محاصره اقتصادی قرار داده است و با این عمل از یکسو زندگی یک و نیم میلیون انسان بیگناه را تباه ساخته و از سوی دیگر به نیروهای ارتجاعی تروریست اسلامی نظیر حماس زمینه رشد و نفوذ داده است. ما همواره اعلام کرده ایم که تروریسم اسلامی و تروریسم دولتی اسرائیل دو روی یک سکه اند و تراژدی نوار غزه یک نمونه بارز تقابل خونبار بین این دو قطب ارتجاعی است. تقابلی که مثل همیشه قیمت آنرا مردم بیگناه فلسطین میپردازند.
راه حل مردم فلسطین قطع دست دولت فاشیستی اسرائیل و همچنین نیروهای ارتجاعی اسلام سیاسی از زندگی خود و برپائی یک دولت مستقل و سکولار فلسطینی است. ایستادگی در برابر سیاستهای فاشیستی و ضد بشری دولت اسرائیل و همچنین اعتراض به سیاستهای حمایتگرانه و سکوت تایید آمیز دول غرب نسبت به جنایات دولت اسرائیل اولین گام در جهت حل انسانی مردم محروم فلسطین محسوب میشود.
حزب کمونیست کارگری دولت اسرائیل و سیاستهای جنایتکارانه اش علیه مردم غزه را شدیدا محکوم میکند و از همه نیروها و نهادها و سازمانهای مترقی و انساندوست در سطح جهان میخواهد که یکصدا و یکپارچه علیه دولت فاشیستی اسرائیل اعتراض کنند.